وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

تعجیل امر فرج مولا امام عصر(عج) صلوات

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

تندیس ایمان

شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۱۷ ب.ظ
تندیس ایمان

سالها بود که جهل و بت‏پرستی چون شبی تاریک آسمان مکه را تیره و تاریک کرده بود. هر قبیله و گروهی پیکره‏ای از سنگ و چوب را با دست خود ساخته و پرداخته و آنگاه به عبادتش می‏پرداختند. قتل و غارت، فرزندکشی، عقاید باطل و خرافی تنها بخشی از ارمغان شوم این سیاهی و ظلالت بود. تنها از کعبه و خانه‏هایی چند که مردمانی از تبار ابراهیم خلیل‏اللّه‏ در آنجا زندگی می‏کردند1، انواری به سوی آسمان بالا می‏رفت. ابوطالب در یکی از همین خانه‏ها به دنیا آمد. پدرش عبدالمطلب بزرگ مکیان و مادرش فاطمه دختر عمر بن‏عائذ محیطی پاکیزه برای رشد
ابوطالب مسلمانان را با اشعارش به تحمل و صبر و پایداری تشویق می‏کرد. و تعالیش فراهم آوردند و به این ترتیب ابوطالب با آدابی غیر از رسوم مشرکان پرورش یافت و در دل مهرآیین حنیف ابراهیمی را جای داد. او از همان آغاز نوجوانی به کرامت و جوانمردی در نزد قریشان معروف شد.2 البته پدرش عبدالمطلب فرزندان دیگری نیز داشت (عبداللّه‏ و زبیر) که از طرف مادر با وی برادر بودند.3
ابوطالب مانند اغلب خاندانش پیشه تجارت را انتخاب کرد و از این راه به کسب درآمد پرداخت.4 در جوانی به مراتب عالی درایت و کمال دست یافت تا آنجا که قریشیان او را برای حل اختلافات خود حکم قرار می‏دادند.5 وی به سخاوت و گشاده‏دستی نیز شهرت داشت و دیگران را از آنچه کسب می‏کرد، بهره‏مند می‏ساخت هر چند خود زمانی گرفتار و تنگدست شد، اما چشمه جود و بخشش هرگز در وجودش خشک نشد.
با این همه آنچه به زندگی ابوطالب و مطالعه وقایع حیات وی اهمیت ویژه می‏بخشد، نقش ویژه‏ای در سرپرستی از پیامبر اکرم و حمایت از او در دوران اولیه رسالت است. به همین مناسبت مقاله حاضر به ترسیم نقش ابوطالب در عرصه‏های مختلف دفاع از رسول اکرم(ص) می‏پردازد.

سرپرستی محمد(ص)
 

محمد(ص) فرزند عبداللّه‏، برادر ابوطالب بود که در سفری تجارتی وفات یافته و عبدالمطلب سرپرستیش را عهده‏دار شده بود. هشت بهار از عمر محمد(ص) می‏گذشت که زمان وفات عبدالمطلب فرا رسید. وی فرزندانش را به دور خود جمع کرد و در میان آنان ابوطالب را مخاطب ساخت و گفت:
ای اباطالب، این جوان مقام بزرگی دارد از او محافظت کن و مواظبش باش. فردی یگانه است. برایش همچون مادر باش تا آنچه دوست ندارد، به او رو نیاورد.6
ابوطالب وصیت پدر را پذیرفت و عبدالمطلب با خیالی آسوده از جهان فانی چشم فرو بست و در هشتم عام‏الفیل به دیدار معبود شتافت.7
شما که عزیزان من به فدایتان باد همیشه برای رسول خدا در برابر دشمنان چون سپرها محافظ باشید.
از آن روز سرپرستی محمد(ص) بر عهده ابوطالب قرار گرفت. در دوران قبل از رسالت محمد(ص) زیر نظر و مراقبت شدید ابوطالب و نزدیکان عبدالمطلب بود. آنگاه که عالم یهودی محمد(ص) را به مجلس خدیجه فراخواند و مهر نبوت او را کشف کرد. خدیجه گفت: اگر عموهایش اینجا بودند، اجازه چنین کاری را به تو نمی‏دادند.8 این و خبرهای دیگر همه حکایت از یک موضوع تاریخی دارند و آن اینکه (محمد(ص)) تحت مراقبت شدید خاندان عبدالمطلب بود. همچنین خبر دادن راهب نصرانی به نام بحیرا از پیامبری محمد، ابوطالب را وادار کرد به مراقبتهایش
غرض‏ورزی عناصری که خود اصل و نسب پاک نداشتند از جمله معاویة ابن‏ابوسفیان از دلایل عمده طرح شبهه در ایمان ابوطالب و اسلام او است.
بیفزاید.9 او خود به محمد(ص) اعتقادی محکم داشت. همان دوران که محمد(ص) جوانی بیش نبود، در کتب تاریخی می‏خوانیم زمانی در مکه باران نیامد. ابوطالب دست محمد(ص) را گرفت و به دیوار کعبه تکیه داد و گفت: ای خدای مهربان به حق این جوان باران بفرست و ما را مشمول لطف خود قرار بده، وقتی باران آمد، از شادی شعری سرود.10 محمد(ص) نیز به ابوطالب سخت علاقه‏مند شد و در امور مهم نظر عمویش را جویا می‏شد از جمله در موضوع ازدواج با خدیجه او ابتدا نظر عمویش را جویا شد و ابوطالب خطبه عقد را خواند.11 مهر محمد(ص) به ابوطالب را می‏توان آنگاه درک کرد که دانست بعدها رسول اکرم در جنگها که پیروز می‏شد، به یاد ابوطالب می‏افتاد و می‏گفت: ای کاش عمویم نیز با ما بود. محمد(ص) در همین دوران، علی(ع) فرزند ابوطالب را به خانه خود برد و در تربیت وی سخت کوشید. تا آنجا که علی(ع) یاور اصلی پیامبر شد و پیامبر در باره‏اش فرمود: نخستین کسی که در کنار حوض کوثر نزد من می‏آید نخستین اسلام‏آورنده به من علی بن‏ابیطالب است.12

دوران رسالت
 

شاهد نور نبوت
 

اعلام نبوت پیامبر(ص) زمان به ثمر نشستن زحمات و حمایتهای سالیان درازی بود که ابوطالب به جان خریده بود. حال که محمد 45 نفر از طایفه‏اش را به دور خود جمع کرد و آنان را از رسالت آسمانی‏اش آگاه ساخت، چه کسی به اندازه ابوطالب می‏توانست خوشحال باشد اما او تنها به این دلیل که بتواند همچنان پیامبر را در میان جاهلان قریش یاری رساند، از اعلام حمایت رسمی خودداری کرد ولی در عین حال هیچ مخالفتی با پیوستن نوجوانش علی(ع) به او نکرد. او در مقابل شماتت اقوام خود که در آن مجلس می‏گفتند از این به بعد تو تحت ولای محمد و پسرت علی خواهی بود، عکس‏العملی نشان نداد. علاوه بر آن برادرزاده‏اش را دلگرم می‏ساخت و به او می‏گفت:
برادرزاده‏ام به پا خیز تو مقامی والاداری، گروه تو از گرامی‏ترین حزبهاست. تو فرزند مرد بزرگی هستی هر گاه زبانی تو را آزار دهد، زبانهای تیز برای دفاع تو برمی‏خیزند و شمشیرهای برنده‏ای آنها را می‏رباید. به خدا سوگند مانند خضوع کودک‏نزد مادرش در پیش تو خاضع خواهند شد.13
تا ابوطالب زنده بود، قریش نتوانست مرا به سختی آزار دهد.

تکیه‏گاه رسول اللّه‏(ص)
 

پیامبر اکرم(ص) بر دامنه دعوتش می‏افزود و ابوطالب نیز همچنان مدافعش بود. تا اینکه نمایندگان قریش به نزد ابوطالب آمدند و از وی خواستند از حمایت محمد(ص) دست بردارد. پیامبر از پذیرش درخواست آنان خودداری کرد و ابوطالب با اینکه خود را در مقابل و مخالف گروه سران قریش می‏دید، به محمد(ص) گفت: «به خدا قسم از حمایت تو دست برنمی‏دارم و تو مأموریت خود را به پایان برسان.»14
آنان گمان بردند حمایتهای ابوطالب از روی عاطفه و علاقه‏اش به فرزند پسر است از این روی پیشنهاد کردند عمارة بن‏ولید جوان خوش‏سیما و برومند قریش را به ابوطالب بدهند و در عوض محمد(ص) را تحویل بگیرند. اما ابوطالب از این پیشنهاد به شدت خشمیگن شد. او در قصیده‏ای این واقعه را به نظم کشید.15 اما فشارهای قریشیان پایانی نداشت و آنان حتی پیشنهاد تسلیم محمد(ص) را برای قتل به او ابلاغ کردند. به موازات پیشرفت دعوت پیامبر فشارها روزافزون می‏شد تا آنجا که گاه احترام ابوطالب نیز خدشه‏دار می‏شد. اما او همچنان ثابت‏قدم به دفاع از محمد رسول‏اللّه‏(ص) ادامه داد. در مدح حمزه که زودتر به پیامبر ایمان آورد، شعری گفت اما در مقابل برادر خود ابوجهل که به دشمنی با پیامبر برخاسته بود، ایستاد.
ابوطالب فرزندش علی را بارها در بستر پیامبر می‏خواباند تا پیامبر از دسیسه قریش در امان بماند. روزی به علی گفت: فرزندم بردباری پیشه کن که از نشانه‏های خردمندی است. هر زنده‏ای به سوی مرگ می‏رود من بردباری تو را آزموده‏ام و بلاها سخت و دشوارند تو را فدای زنده ماندن نجیب فرزند نجیب کرده‏ام.16 و آنگاه که پیامبر گروهی را به حبشه فرستاد،
ابوطالب سیزده نفر را به سوی نجاشی گسیل داشت تا از وی بخواهند با مسلمانان خوشرفتاری کند.17 مشرکان در سال هفتم بعثت از حربه‏ای دیگر استفاده کردند. آنان با هم پیمان بستند تا هر نوع رابطه با بنی‏هاشم را قطع کنند.
 
در این باره قاضی نورالله شوشتری می‏نویسد:
قریش اتفاق کردند که با بنی‏هاشم و بنی‏مطلب مناکحه و مبایعه و مخالطه نکنند و عهدنامه نوشتند و در کعبه آویختند و آغاز ایذاء و زجر مسلمانان کردند. ابوطالب پیغمبر را با جماعت مسلمانان به شعب خود برد و محافظت می‏کرد و کفار تضییق طعام بر اهل اسلام می‏کردند و سه سال بر این منوال گذشت. پس مطعم بن‏عدی بن‏نوفل بن‏عبد مناف و هشام بن‏عمرو بن ربیعه و زهیر بن‏ابی‏امیه بن‏مغیرة مخزومی و ابوالبختری بن‏عاص بن‏هشام بن‏حارث بن‏اسد نقض آن عهد کردند و مسلمانان خلاصی یافتند و ابوطالب در این سه سال محافظت پیغمبر(ص) به مرتبه می‏کرد که شبها در حضور مردم پیغمبر می‏گفت که بر بستر تکیه‏فرمای و بعد از آن جای او را تغییر می‏داد و خود بجای او تکیه می‏کرد و بعضی از شبها حضرت امیر را می‏فرمود که بر جای حضرت تکیه زند.18 ابوطالب مسلمانان را با اشعارش به تحمل و صبر و پایداری تشویق می‏کرد. شعرهایی که خود می‏تواند گویای فداکاری وفاداری و نقش وی در دوران اولیه رسالت باشند. او با شعرهای به یاد ماندنی خود در طول دوره چهل و دو سال حمایت و همراهی پیامبر از جنبه ادبی و روانی نیز توانست قدمهای مثبتی بردارد.19

ابوطالب در واپسین لحظات
 

ابوطالب در واپسین لحظه‏های عمر خود نیز دست از یاری حضرت محمد(ص) برنداشت. بزرگان خانواده را مخاطب ساخته چنین گفت:
چهار تن را به یاری پیامبر سفارش می‏کنم فرزندم علی و بزرگ قبیله عباس و شیر خدا حمزه که هماره از پیامبر حمایت کرده و فرزندم جعفر تا او را یاور باشید و شما که عزیزان من به فدایتان باد همیشه برای رسول خدا در برابر دشمنان چون سپرها محافظ باشید.20
علامه امینی آخرین سخنان او را چنین بازگو می‏کند:
یا معشر بنی‏هاشم اطیعوا محمدا و صدّقوه تفلحوا و ترشدوا21
ای جماعت بنی‏هاشم محمد را اطاعت و تصدیق کنید رستگار و هدایت می‏شوید.
و نیز گفت: محمد امین قریش است، راستگوی عرب است، دارای همه کمالات است، دلها به او ایمان دارد ولی زبانها از ترس به افکار برخاسته‏اند. من می‏بینم که در آینده مستضعفان را خواهد شکست. و بزرگان آن را خوار و خانه‏هایشان را خراب و بی‏پناهان را نیرومند خواهد کرد. و در آخر گفت: به او مهر ورزید و از حمایت‏کنندگان حزب محمد باشید.22
ابوطالب بعد از چهل و چند سال تلاش در بستر مرگ افتاد و با هشتاد و اندی سال درگذشت.23 او را در سال 10 بعثت در کنار قبر پدرش عبدالمطلب در قبرستان حجون به خاک سپردند.
مزار او در سال 1325 ق همراه گنبد عبدالمطلب تجدید بنا شد.24
من در قیامت شفیع پدر، مادر و عمویم ابوطالب هستم.
اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو و ایمان این مردم را در کفه دیگر قرار دهند ایمان ابوطالب فزونی خواهد داشت.

ایمان ابوطالب
 

غرض‏ورزی عناصری که خود اصل و نسب پاک نداشتند از جمله معاویة ابن‏ابوسفیان از دلایل عمده طرح شبهه در ایمان ابوطالب و اسلام او است. او با علی(ع) به مجادله برخاست و پدران خود را از امیرمؤمنان علی(ع) برتر دانست تا بتواند موقعیت اجتماعی مناسبی برای خود در بین مسلمانان بیابد. با این حال هم پیامبر اکرم و هم ائمه دیگر بارها به ایمان او تصریح کردند. پیامبر می‏فرمود:
ما قالت قریش منی شیئا اکرهه [ای اشد کراهة [حتی مات ابوطالب.
تا ابوطالب زنده بود، قریش نتوانست مرا به سختی آزار دهد. بنابر این اگر ابوطالب از موضع تغییر بیرون می‏آمد مانند دیگر مسلمانان حرمتش نزد قریشیان از بین ما رفت. برخی از این احادیث عبارتند از:
پیامبر اکرم(ص):
1ـ یا عم ربّیت صغیرا و کفّلت یتیما و نصرت کبیرا فجزاک الله عنی خیرا.25
2 ـ من در قیامت شفیع پدر، مادر و عمویم ابوطالب هستم.26
امام علی(ع):
3 ـ والذی بعث محمدا بالحق نبیا لو شفع ابی فی کل مذنب علی وجه الارض لشفّعه الله.27 قسم به کسی که محمد را به حق به پیامبری برگزید اگر پدرم در حق تمام گناهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند می‏پذیرد.
4 ـ کان والله ابوطالب عبد مناف ابن عبدالمطلب مومنا مسلما یکتم ایمانه مخافة علی بنی‏هاشم ان تنابذها قریش.28
5 ـ اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو و ایمان این مردم را در کفه دیگر قرار دهند ایمان ابوطالب فزونی خواهد داشت.29
امام صادق(ع):
6 ـ ان اصحاب الکهف اسروا الایمان و اظهروا الکفر فاتاهم الله اجرهم مرتین و ان اباطالب اسروا الایمان واظهر الشرک فاتاه الله اجره مرتین.30
اصحاب کهف ایمان خود را پنهان کردند و کفر را ظاهر ساختند. خداوند به آنان دوباره پاداش می‏دهد. و ابوطالب ایمانش را مخفی و شرک را آشکار ساخت پس خداوند دوباره پاداشش می‏دهد.

پی‌نوشت‌ها:
 

1 ـ سیره حلبی 5/1، سیره نبوی ابن‏هشام 21/1، بحارالانوار، ج 38، ص 6.
2 ـ تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 325، سیره نبوی ابن‏هشام، ج 1، ص 402.
3 ـ تاریخ طبری، ج 2، ص 277 و 279.
4 ـ بلاذری، ج 2، ص 23.
5 ـ شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید، ح 15، ص 219.
6 ـ مجالس السنیه، ج 4، ص 36.
7 ـ طبقات ابن‏سعد، ج 1، ص 121؛ سیره نبوی ابن‏هشام، ج 1، ص 189 و 190.
8 ـ بحارالانوار، ج 16، ص 19.
9 ـ سیره نبوی ابن‏هشام، ج 1، ص 191 ـ 194.
10 ـ سیره حلبی، ج 1، ص 125؛ الغدیر، ج 7، ص 346.
11 ـ مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 130؛ بحارالانوار، ج 16، ص 16.
12 ـ الغدیر، ج 3، ص 320.
13 ـ طرایف، ص 85؛ سیره نبوی ابن‏هشام، ج 1، ص 263؛ بلاذری، ج 1، ص 113.
14 ـ سیره نبوی ابن‏هشام، ج 1، ص 265 و 266.
15 ـ طبقات ابن‏سعد، ج 1، ص 202؛ ابن قدامه، ص 352.
16 ـ مناقب ابن‏شهرآشوب، ج 1، ص 27.
17 ـ الغدیر، ج 7، ص 331.
18 ـ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 140.
19 ـ بیش از سه هزار شعر از او مانده که غالبا دلالت بر حمایتهای او از رسول خدا(ص) و امیان وی دارند. الغدیر، ج 7، ص 341.
20 ـ متشابهات القرآن از ابن شهرآشوب در تفسیر سوره حج ذیل آیه ولینصرون می‏باشد.
21 ـ الغدیر، ج 7، ص 367.
22 ـ همان، ص 366؛ نیز در ؟ او به تاریخ الخمین، ج 1، ص 300 و سیره حلبی، ج 1، ص 291 رجوع کنید.
23 ـ طبری، ج 2، ص 277.
24 ـ لبیب البیتونی، الرحلة الحجازیه، ص 95.
25 ـ ابوطالب مظلوم تاریخ، ص 1.
26 ـ الصبوح من السیرة، ج 1، ص 134 تا 142.
27 ـ الحجة، ص 24.
28 ـ همان.
29 ـ الغدیر، ج 7، ص 380؛ نهج‏البلاغه، ج 14، ص 68.
30 ـ شرح نهج‏البلاغه، ج 14، ص 70؛ الحجة، ص 17 و 15؛ اصول کافی، ص 244.
 

مجله فرهنگ کوثر، شماره 20
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۴
محسن حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی