وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

تعجیل امر فرج مولا امام عصر(عج) صلوات

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

نمونه‌هایی از امام زمان شناسان

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۳۷ ب.ظ

 

نمونه‌هایی از امام زمان شناسان

 

 امروز اگر کسی میخواهد به « هل من ناصر » حسین علیه السلام لبیک بگوید ، باید پی یاری مولایش باشد و باید پی راهی برای حمایت از صاحبش بگردد. برای آنکه راه جویی این یاوری آسان‌تر شود باید در صدر برنامه‌ی دوستداران امام عصر علیه السلام آشنایی بیشتر با سید الشهداء علیه السلام و اصحاب با وفای ایشان باشد تا بهتر بدانند خون به ناحق ریخته شده‌ی این بزرگواران چه ارزشی دارد و چه راه‌هایی را برای دستیابی به فوز اکبر یاری امام عصر علیه السلام می توان جست .

 


 

سعید بن عبدالله حنفی

 همه شنیده‌ایم که شب عاشورا امام حسین علیه السلام چگونه بیعت خود را از یاران برداشتند و آنان را آزاد گذاشتند که راه صحرا را پیش گیرند و جان از مهلکه به در برند . و نیز شنیده‌ایم که برخورد یاران با وفای ابا عبدالله علیه السلام با این سخن ایشان چگونه بود . در این میان یکی از زیباترین عجز و لابه‌ها ، از آن سعید بن عبدالله حنفی است :

« نه ، قسم به خدا ، ای پسر رسول خدا هرگز شما را تنها نمی‌گذاریم تا خدا بداند ما وصیت پیامبر را در مورد شما حفظ کرده‌ایم و اگر بدانم در رکاب شما کشته می‌شوم ، باز زنده خارج می‌‌گردم و تمام ذرات بدنم را به باد می‌دهند ، و هفتاد بار بر من چنین رَوَد باز هم از شما جدا نمی‌شوم تا جانم را فدایتان کنم ...» (1)

 مرحوم شیخ شوشتری مصیبت سعید را چنین می‌خواند :

 « یکی از طواف‌‌کن‌ها ] به دور سید الشهداء علیه السلام[ سعید بن عبدالله بود که سیزده تیر به صورتش و گلویش رسید ..سعید افتاد ،‌ببین چقدر عمل خود را نا قابل می‌دانست . عرض کرد : یا اباعبدالله من وفاداری خود را با جناب تو کردم ؟ اوفیت ؟ فرمود : بلی وفیت ...در بهشت پیش روی من خواهی بود .» (2)

 

مسلم بن عوسجه کوفی

 حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه دو تن از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بودند که با سر و مویی سپید ، وخسته از عمری پیکار با دشمنان اهل بیت علیهم السلام در رکاب امام زمانشان حضور می‌یافتند ابتدا مسلم پا به میدان گذاشت و شمشیر زد ، تا بر زمین افتاد . امام حسین علیه السلام به همراه حبیب به بالین او رفتند .. حبیب به مسلم نزدیک شد نو گفت : تحمل مرگ تو برای من دشوار است ، بشارت باد تو را بر بهشت ! مسلم با صدایی بی‌رمق پاسخ داد : خدا تو را بشارت دهد . حبیب از او خواست که اگر وصیت یا امر مهمی دارد بگوید تا برآورده‌اش کند . مسلم زخمی و از نفس افتاده ، اشاره به سید الشهداء علیه السلام نمود و گفت :

اوصیت بهذا . تو را به ] یاری [ ایشان سفارش می‌کنم پیش او بجنگ تابمیری ... (3)

 

ام البنین

ام البنین ،‌مادر حضرت عباس علیه السلام در هنگام واقعه‌ی کربلا در مدینه سکونت داشت و از چهار پسری که در خانه‌ی امیرالمومنین علیه السلام پرورده بود ،‌یکی از کربلا بازنگشت و همه ی ثمره‌های زندگیش در پای سیدالشهداء فدا شدند . با این حال اولین برخورد او با قاصد و پیشاهنگ کاروان بازماندگان کربلا دیدنی است . وقتی ام البنین بشیر را می‌بیند، اولین پرسشش این است :« بشیر ! از حسین علیه السلام چه خبر !»

بشیر می‌گوید : خدا به تو صبر دهد که عباست به خون تپید . اما پاسخ این بانو همان جمله‌ی پیشین است : « بشیر ! از حسین علیه السلام چه خبر !»

بشیر یک به یک شهادت فرزندانش را به او خبر می دهد ، اما او با این حال مرتب از مولایش خبر میگیرد و می‌فرماید :

 « فرزندان من و آنچه در سایه‌ی آسمان است فدای حسینم باد! »

 تا اینجا ام البنین محکم و پایدار و ساکن مانده است . اما وقتی بشیر آن پرسش همیشگی او را با خبر شهادت سیدالشهداء علیه السلام پاسخ می‌دهد تازه ام البنین ناله و فریاد بلند می کند و به شیون و زاری می‌پردازد .

ام البنین چهار جگرگوشه‌اش را تقدیم امام حسین علیه السلام کرده است ، اما خبر شهادت آن چهار شیر دلاور را آنگونه تکان نمی‌دهد که خبر شهادت اباعبدالله علیه السلام!

زنان متدین باید چنین معرفت و محبتی به امام زمان خود داشته باشند ، تا بتوانند فرزندانی دیندار برای دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام پرورش دهند .(4)

 

 

 

ام خلف

 ام خلف همسر مسلم بن عوسجه است وقتی مسلم به شهادت می‌رسد ، فرزندش پا به میدان می‌نهد ،اما ابا عبدالله علیه السلام او را باز می‌دارد و می فرماید :« اگر تو نیز کشته شوی مادرت در این بیابان در پناه چه کسی بگریزد ؟» واو را راضی می‌نماید که باز گردد. در راه بازگشت مادر راه پسر را سد می‌کند و این را مایه‌ی خجالت او می‌شمرد که پسر رسول خدا بی‌یاور باشد و او سالم بماند و می‌گوید :

 « ] اگر بازگردی [ من هرگز از تو راضی نمی شوم »

 فرزند مسلم به میدان جنگ باز می‌گردد و سخت پیکار میکند . مادر پیوسته تشویقش می‌کند :

« پسرم ! شاد باش که هم اکنون از آب کوثر سیراب خواهی شد .»

 وقتی سر بریده‌ی فرزند را به سوی مادر پرتاب می‌کنند ، به آغوشش میگیرد و می بوسد و می‌گرید .(5)

 ام خلف هستی‌اش را برای امام حسین علیه السلام داده است در حالی که می‌توانست از تنهایی و بی‌پناهیاش توجیهی برای راحت شدن و آسودنش بسازد و اذن امام حسین علیه السلام را بهانه‌ی این توجیه خود کند .

اینگونه هیچ کس به او ایراد نمی‌گرفت و زندگیش را با آسایش و رفاه نمی‌گذراند . اما بر همه‌ی اینها دفاع از امام زمانش را ترجیح داد و میوه‌ی دلش را قربانی محبوبش نمود .

 آیا به راستی عمل او افراط و زیاده‌روی و تحجر و ارتجاع بود ؟ و آیا اگر بانوان ما امروز به خاطر حفظ دینشان از بعضی درخواست‌ها و تجمل‌ها و تفاخرها بگذرند و ورع و تقوی را پیشه سازند ،‌مرتکب افراط و مقدس مآبی شده‌اند ؟

 

 

 

همسر زهیر

زهیر راه مکه به عراق را موازی کاروان اباعبدالله علیه السلام حرکت می کرد اما از ترس بنی امیه به گونه‌ای حرکت می‌کرد که با امام حسین علیه السلام روبرو نشود . در هر منزلی که می رسید دورتر خیمه می زد تا با اباعبدالله علیه السلام برخورد نکند . در یکی از منازل وقتی درحال غذا خوردن بود فرستاده‌ی امام حسین علیه السلام رابر در خیمه دید :

« ای زهیر ! ابوعبدالله علیه السلام تو را می طلبد .»

 جماعت همراه او در عین ترس از بنی امیه ، از نافرمانی امام حسین علیه السلام نیز هراس داشتند . اینگونه بود که لقمه‌ها را بر زمین گذاشتند .اینجا بود که همسر زهیر به میدان آمد :

« سبحان الله ! پسر رسول خدا کسی را به سوی تو می‌فرستد و تو را طلب می‌کند و تو به او پاسخ نمی‌گویی ؟! برخیز و شتاب کن و بشنو که چه می‌گوید »

 زهیر بر می خیزد و شتاب زده می‌دود . دیری نمی گذرد که بازمی‌گردد درحالی که چهره‌اش خورشیدوش می‌درخشد تا می‌رسد دستور می‌دهد خیمه‌هایش را از جا برکنند و نزدیک مولایش بزنند و به یارانش می‌گوید :

 « من تصمیم قطعی گرفته‌ام که در ملازمت حسین علیه السلام کوچ کنم و جانم را فدای او سازم.»

 مالش را میان یارانش تقسیم می‌کند و همسرش را به آنها می‌سپارد تا به جایی امن برسانند . همسر زهیر می‌گرید و می گوید :

 « تو می خواهی در رکاب فرزند علی مرتضی علیه السلام جانبازی کنی ، چرا من نخواهم در خدمت دختر مصطفی سرافرازی کنم ؟ و همراه زهیر روانه می شود .» (6)

خوش بر احوال مردی که چنین همسری داشته باشد همسری که رنج و اسارت را پذیرا شود تا خود و شوهرش را به سعادت برساند . همسری که از رفاه خود بگذرد تا همسرش در رکاب امام زمانش باشد . در راه اهل بیت علیهم السلام ، گذشتن از مال و جاذبه‌های دنیوی آسان نیست و تنها کسانی زنان مرد پرور این راهند که معرفت صحیح به امام زمانشان داشته باشند و حاضر شوند همه چیزشان را در پای مولایشان نثار کنند .

 

پی نوشتها :

(1)    لهوف ، سید بن طاووس ، ص 91 تا 93.

(2)    مواعظ ، شیخ شوشتری.

(3)    لهوف ، سید بن صاووس ، ص 106 و 107.

(4)    ریاحین الشریعه ، ج 3 ، ص 292.

(5)    ریاحین الشریعه ، ج 3 ، ص 305.

(6)    ریاحین الشریعه ، ج 3 ، ص 306.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۱
محسن حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی