وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

تعجیل امر فرج مولا امام عصر(عج) صلوات

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

فرازهایی از فداکاری شهیدان ایران اسلامی از زبان سردار خوبان حاج قاسم سلیمانی(2)


جبهه آن بهشت گمشده ی انسان هاست بهشتی که اخلاقیات و رفتارها در اوج خودش بود، حالا بهشت تعبیرات گوناگونی دارد یک بهشت که برای انسان تجسم شده بیشتر نهرها و حوری ها و میوه جات و فضای سبز و خرّم که از بهشت مجسم کردند. اما بهشت دیگری هم وجود دارد، که آن بهشت اخلاقیات و رفتارهای انسانهاست که خود آن است که آن بهشت را می سازند، جبهه بهشت گمشده ی انسانها بود اگر انعکاس حقیقی و خوبی بدور از اقرار و اغماض صورت بگیرد شاید پرجاذبه ترین وحقیقی ترین حرکت فرهنگی که می تواند نسل جوان را بیمه کند، همین فضای جبهه هاست.

در عملیات والفجر 3 دشمن معبر حمله را فهمیده بود و نیروهایش را در دو طرف معبر جمع کرده بود و یک آتش پرحجمی روی گردان محرم به فرماندهی شهید محمود پایدار ایجاد کرد. بچه ها زمین گیر شده بودند اما او با صبری علی(ع) وار فریاد زد " فاستقم کما امرت" سپس تکبیری بلند سرداد و آر.پی.چی را از دست یکی از بچه ها گرفت و در حالی که مشغول ذکر گفتن بود آر.پی.چی را شلیک کرد و سنگر دشمن را به هوا فرستاد، چنین شد که نیروها جان گرفتند و چنان یورش بر دشمن بردند که بعثی ها جز فرار چاره ای نداشتند و این در حالی بود که محمود پایدار با بدنی مجروح سعی می کرد که بچه ها را به پیشروی تشویق و ترغیب کند .

در یکی از پاتک ها در کربلای 5 عراق تصمیم گرفته بود به هر قیمتی خط را بشکند، لذا آتش زیادی روی خط می ریخت، کانالی که شهید عباس باردانی پور با نیروهایش در آن مستقر بودند نقطه فشار عراق برای شکستن خط بود و اگر موفق نمی شد تعداد زیادی از بچه ها شهید و اسیر نمی شدند، شدت درگیری به حدی بود که بیشتر بچه ها داخل کانال زخمی و شهید شده بودند، عباس به تنهایی و با شجاعت خاص می جنگید، طوری که عراقیها تصور می کردند هنوز دهها سنگر با نیرو در حال مقاومت هستند، او بی پروا از جان و یک نفره آن چنان حماسه ای آفرید که تصور آن مشکل است، بدنبال این ایثار نیروهای کمکی رسیدند و پاتک عراق با ناکامی و شکست مواجه شد.

هیچوقت یادم نمی رود خدا شاهد است ما از توی کانال نمی توانستیم تکان بخوریم، یک ذره آنتن بی سیم که بالا می آمد، حداقل 30 تانک شلیک می کرد. شهید مهدی طیاری را با سر بسته شده دیدم نمی دانم تیر خورده بود یا ترکش. ایشان روی دژ می دوید و به تیرهای دشمن اعتنایی نمی کرد و همانطور ایستاده روی دژ با من حرف می زد. به خدا قسم وقتی چشمم به چهره ی شهید طیاری افتاد، فکر کردم موجی شده وقتی کمی با او حرف زدم دیدم طوری نیست. شهید یک گروهان نیرو را برداشت و جنگ سختی کرد به طوری که من در صحنه ی فیلم ها هم آدمی با تهوّر شهید طیاری واقعا ندیده بودم، ندیدم ایشان دو خم برود. او جلوی گلوله ها می دوید نه پشت گلوله ها.

در والفجر8 غواصان را ما وارد آب میکردیم ، شدت تلاطم آب تمام تئوری های ما را بهم زده بود، در حالی که در برنامه ریزی های ما آن شب جزو ساکت ترین شب ها می بایست باشد، وقتی بچه ها را وارد آب کردم، هیچ  امیدی نداشتم که کسی به ساحل برسد، عملیات خیلی سختی بود، گفتم توسل میکنیم به حضرت زهرا(س) که قوت قلب ما بود، اسم ایشان توسل به ایشان، هر رمزی که انتخاب می کردیم اما وقتی می خواستیم آن را رمز را اجرا بکنیم، جز یا زهرا(س) چیزی را نمی توانست انسان بگوید. بچه ها وارد آب شدند و بسمت دشمن حرکت کردیم، دقایقی گذشته بود که یکی از غواصان برگشت، خیلی نگرانی ما را زیاد کرد. گفتم چی شد؟ گفت: آب همه ی ما را سرِ ته کرد و من دیدم توی ساحل هستیم.

شما فرض کنید شبِ عملیات است، دهها جوان در این آب غوطه ور هستند این حادثه اتفاق می افتد. کاری نمی توانستیم کنیم و پیش بینی کرده بودیم شاید ما یکساعت به ساحل برسیم، فکر کنم قریب نیم ساعت بود، صدای حاج احمد در بیسم آمد "حاج احمد امینی" یک انسان عاشق، وقتی می خواست نیروی ویژه انتخاب کند، نگاه می کرد ببیند چه کسی بیشتر گریه می کند،ایشان راه می رفت به خودش حرف می زد، خودش را سرزنش می کرد و اشک می ریخت، هرکس او را نمی شناخت فکر می کرد او را موج گرفته است. آرام صدا زد مرا اسم رمز یاحبیب بود، با همان صدای آهسته گفت: "ما داخل باغ شدیم" باغ که می گفتیم یعنی "دژِ دشمن". ما در تمام شناسایی ها که در والفجر8 کرده بودیم، هیچوقت جزرو مد آب اجازه نداد ما در نقطه ی مطلوب پیاده بشویم، همیشه با فاصله یک کیلومترازهدف آب ما را توی ساحل پیاده می کرد، آن شب اینها تو نقطه ی دلخواه به هدف رسیدند.

رفاقت های زمان جنگ بسیارعجیب بود، یک فرمانده گردان بنام شهید ماشالله رشیدی می خواست شب عملیات کربلای 5 وارد عملیات شود، با هم حرف می زدیم که قصه ای تعریف کرد، یک فرمانده گروهان داشت بنام شهید زکی زاده می گفت، زکی زاده 2 روز قبل شهید شده بود، ما با هم عهد بستیم هرکدام ما شهید شد وارد بهشت نشود تا دیگری بیاید، گفت دیشب زکی زاده را خواب دیدم که می گفت ماشالله منو دمِ در نگه داشتی چرا نمیای! من فهمیدم حتما ماشالله شهید میشود، نگهش داشتم، گردان رفت و درگیر خط شد و مجبور شدم او را بفرستم و بلافاصله نیز شهید شد.

رفاقت بسیار صمیمی بین شهید کاظمی و شهید باکری وجود داشت، مهدی رفت آنطرف غرب رودخانه دجله در کنار یک گروهان ماند، همه ی ملتِ ایران نوار صدای شهید باکری را باید بشنوند، این صدای شهید با این آرامش در حالی که مجروح است و کمتر از 20 دقیقه بعد به شهادت می رسید و درمحاصره کامل بدون نیرو هم بود، واقعا شنیدنی هست. در این تکه نوار شهید کاظمی به شهید باکری اصرار می کند بیا عقب، باکری در جواب عبارتش این بود احمد بیا اینجا، اگر اینجا بیایی من چیزی می بینم، که اگر ما با هم باشیم تا ابد از هم جدا نخواهیم شد. و بعد باکری بشهادت رسید وتاکنون هم مفقودالاثر است. شهید کاظمی وقتی منطقه بدر تخلیه شد و همه عقب می آمدند، حاضر نبود عقب بیاید و نمی توانست بدلیل غمِ شهید باکری خودش را از آن منطقه بدر جدا کند


یقین بدانید این انقلاب شکست ناپذیر است، بنای الهی این است که این انقلاب بماند و پیروز بشود و ما می بینیم پیروزی نهایی را، برادران خواهران امروز این دنیا این جهان مادی با بیش از180 کشوری که در دنیا وجود دارد ولله وعظیم هیچ کشوری وجود ندارد در جهان اسلام اینکه زیر سیطره صلیبی هاست جز جمهوری اسلامی. از دوره ی سقوط عثمانی تاکنون سیطره صلیبی ها بر جهان اسلام یکپارچه بوده است. امام هنرش این نبود که یک حکومت را بر مبنای اسلام و احکام اسلام بنا کرد، هنر امام بود که وابسته ترین کشور را از زیر یوغِ صلیبیت خارج کرد و آن را موفق کرد. همه ی فشاری که روی ما است برای این است که ما را از این خروج برگردانند، نگاه کنید به دنیا دموکراسی امریکا درعراق، افغانستان و مسلمانان درغزه این دموکراسی آنهاست که اتفاق افتاد.

ما به دو چیز باید تمسک کنیم و اگر امام را دوست داریم و اگر به راه شهیدان اعتقاد داریم به این دوچیز توجه کنیم یکی جمهوری اسلامی که امروز تنها منادی دفاع از اسلام است و ولایت فقیه. ولی فقیه که احکم ترین و اصلح ترین در بین علما و بزرگان حضرت امام خامنه ای این یک ارزش بزرگ یک سرمایه بزرگ است. ما اگر ولایت فقیه نداشتیم همان روزهای اول انقلاب کارمان تمام بود و درهمه ی بحران ها کارمان تمام بود. این پاکستان را نگاه کنید کشور صاحب بمب هسته ای چطور مچاله اش کرده و در هم فروشکسته اند. امام بزرگوارمان اسلام شناس بزرگی بود، با دقت کانون های این حکومت را بر مبنای اسلام بنا گذاشت. بدون ولایت فقیه حکومت اسلامی معنایی ندارد به این دلیل فرمود: "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این کشور آسیب نرسد".




نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی