امام کاظم علیهماالسلام مجاهدی نستوه در قعر زندان مخوف زمانه
امام کاظم علیهماالسلام مجاهدی نستوه در قعر زندان مخوف زمانه
حضرت امام موسى بن جعفر علیهماالسلام، چهار ساله بودند که بساط حکومت جابرانه امویان بر چیده شد. اما پس از آن سلسله پادشاهى دیگری – لکن این بار در لباس خلافت و جانشینى پیامبر صلی الله علیه و آله - در 132 هجرى قمرى روى کار آمد که نه تنها در ستم و دورویى و بى دینى، هیچ از امویان کم نداشتند بلکه در بسیارى از این جهات، از آنان نیز پیش افتادند.
پیشواى هفتم، در دوره عمر خویش، خلافت ابوالعباس سفاح، منصور دوانیقى، هادى، مهدى و هارون را با همه ستمها و خفقان و فشار آنها، دریافتند. براى آینه جان امام، تنها غبار نفس اهریمنى این پلیدان جابر، کافى بود تا زنگار غم گیرد و به تیرگى اندوه نشیند تا چه رسد به اینکه، هر یک از اینان ستمهاى بسیار بر پیکر و روح آن عزیز، وارد آوردند و هر چه نکردند، نتوانستند، نه آنکه نخواستند.
بررسى اوضاع و احوال نشان مى دهد که امام کاظم علیه السلام همان راه و روشى را ادامه داد که پدر بزرگوارش امام صادق علیه السلام اتخاذ کرده بود. این برنامه عملی بر چند محور قابل بررسی است.
محور نخست: برنامه ریزى فکرى و تأمین عقیدتى
از خطرناک ترین تبلیغات زهرآگین عقاید منحرف آن زمان، تبلیغ افکار الحادى و کفرآمیز بود که تزریق زهر آن با فعالیت و گسترش در دلهاى نوجوانان مسلمان سرازیرشده بود. موضع پیشوای هفتم در برابر این تبلیغات، آن بود که با دلایل استوار در برابر آن بایستد و با پوچى و بی مایگى آن به معارضه برخیزد و دورى آن را از منطق و واقعیت توضیح دهد و عیوب آن را بازگوید تا آنجا که گروهى انبوه از پیروان آن عقاید به اشتباه خود و فساد خط مشى اتخاذى خویش اعتراف کردند و به این جهت جنبش امام درخشندگى یافت و قدرت علمى آن حرکت منتشر گردید و به گوشها رسید.