![](http://www.8pic.ir/images/39345523513317386597.jpg)
حضرتعلى ( ع ) نخستین فرزند خانواده
هاشمى است که پدر و مادر او هر دو فرزند هاشماند . پدرش ابوطالب فرزند
عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند
هاشم بن عبدمناف مىباشد . خاندان هاشمى از لحاخ فضائل اخلاقى و صفات
عالیه انسانى در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و
عام بودهاست . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسیارى از فضایل دیگر اختصاص به
بنىهاشم داشته است .
یک از این فضیلتها در مرتبه عالى در وجود مبارک
حضرتعلى ( ع ) موجود بودهاست .
فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان
راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و
چنین گفت :
" خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایى که از طرف تو نازل
شدهاند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم .
پرودگارا ! به پاس احترام کسى که این خانه را ساخت ، و به حق(2 ) "
کودکى که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما !
لحظهاى نگذشت که دیوار جنوب شرقى کعبه در برابر دیدگان عباس بن
عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافتهشد .
فاطمه وارد کعبه شد ، و دیوار به
هم پیوست . فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتى مهمان خدا بود . و
نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سىام عام الفیل فاطمه
( 3 ) را به دنیا آورد .
دختر اسد از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده
شدهبود بیرون آمد و گفت: (4 )" پیامى از غیب شنیدم که نامش را " على "
بگذار . "
حضرتعلى ( ع ) تا سه سالگى نزد پدر و مادرش
بسر برد و از آنجا که خداوند مىخواست ایشان به کمالات بیشترى نائل آید
، پیامبر اکرم ( ص ) وى را از بدو تولد تحت تربیت غیر مستقیم خود قرار
داد .
تا آنکه ، خشکسالى عجیبى در مکه واقع شد .
ابوطالب عموى پیامبر ،
با چند فرزند با هزینه سنگین زندگى روبرو شد . رسولاکرم ( ص ) با مشورت
عموى خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندى از ابوطالب را به
نزد خود ببرند تا گشایشى در کار ابوطالب باشد .
عباس ، جعفر را و پیامبر (
ص ) ، ( 5 )
على ( ع ) را به خانه خود بردند .
به این طریق حضرتعلى (
ع ) به طور کامل در کنار پیامبر قرار گرفت . على ( ع ) آنچنان با پیامبر
( ص ) همراه بود ، حتى هرگاه پیامبر از شهر
( 6 )خارج مىشد و به کوه و بیابان مىرفت او
را نیز همراه خود مىبرد .
![](http://www.8pic.ir/images/25939289852783314114.jpg)
شکى نیست که سبقت در کارهاى خیر نوعى امتیاز و
فضیلت است .
و خداوند در آیات بسیارى بندگانش را به انجام آنها ، و
سبقت گرفتن بر یکدیگر ( 7 )دعوت فرمودهاست .
از فضایل حضرتعلى ( ع ) است که او
نخستین فرد ایمان آورنده به
پیامبر ( ص ) باشند .
ابنابىالحدید در این باره مىگوید : بدان که در
میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه " معتزله " اختلافى
نیست که علىبنابیطالب نخستین فردى است که به اسلام ایمان آورده و
پیامبر خدا را تایید کردهاست .
پس از وحى خدا و برگزیده شدن حضرتمحمد ( ص ) به پیامبرى
و سه سالدعوت مخفیانه ، سرانجام پیک وحى فرا رسید و فرمان دعوت
همگانى دادهشد .
در این میان تنها حضرتعلى ( ع ) مجرى طرحهاى پیامبر ( ص ) در دعوت
الهیش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتى بود که وى براى
آشناکردن خویشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد . در
همین ضیافت پیامبر ( ص ) از حاضران سؤوال کرد : چه کسى از شما مرا در
این راه کمک مىکند تا برادر و وصى و نماینده من در میان شما باشد ؟
فقط
على ( ع ) پاسخ داد : اى پیامبر خدا ! من تو را در این راه یارى
مىکنم .
پیامبر ( ص ) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنیدن همان جواب فرمود : اى
خویشاوندان و بستگان من ، بدانید که على ( ع ) برادر و وصى و خلیفه پس
از من در میان شماست .
از افتخارات دیگر حضرت على ( ع ) این است که با شجاعت کامل براى
خنثى کردن توطئه مشرکان مبنى بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ایشان
خوابید و زمینه هجرت پیامبر ( ص ) را آماده ساخت .
بعد از هجرت حضرتعلى ( ع ) و پیامبر ( ص ) به
مدینه دو نمونه ازفضایل على ( ع ) را بیان مىنمائیم :
1 - جانبازى و فداکارى در میدان جهاد : حضور وى در 26 غزوه از 27 غزوه
پیامبر ( ص ) و شرکت در سریههاى مختلف از افتخارات و فضایل آن حضرت
است .
2 - ضبط و کتابت وحى ( قرآن ) کتابت وحى و تنظیم بسیارى از اسناد
تاریخى و سیاسى و نوشتن نامههاى تبلیغى و دعوتى از کارهاى حساس و
پرارج امام ( ع ) بود .
ایشان آیات قرآن چه مکى و چه مدنى ، را ضبط
مىکرد . به همین علت است که وى را از کاتبان وحى و حافظان قرآن به
شمار مىآورند .
در این دوران بود که پیامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادرى
مسلمانان را صادر فرمود و با حضرتعلى ( ع ) پیمان برادرى و اخوت بست و
به حضرتعلى ( ع ) فرمود :
" تو برادر من در این جهان و سراى دیگر هستى . به خدایى که مرا به
حق برانگیختهاست ... تو را به برادرى خود انتخاب مىکنم ، اخوتى که
دامنه آن هر دو جهان
( 8 )را فرا گیرد . "
عمر و ابوبکر با مشورت با سعد معاذ رئیس قبیله اوس
دریافتند جزعلى ( ع ) کسى شایستگى زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامى که
على ( ع ) در میان نخلهاى باغ یکى از انصار مشغول آبیارى بود موضوع را
با ایشان در میان نهادند و ایشان فرمود : دختر پیامبر ( ص ) مورد میل و
علاقه من است .
و به سوى خانه رسول به راه افتاد .
وقتى به حضور
رسولاکرم ( ص ) رسید ، عظمت محضر پیامبر ( ص ) مانع از آن شد که سخنى
بگوید ، تا اینکه رسولاکرم ( ص ) علت رجوع ایشان را جویا شد و حضرتعلى
( ع ) با تکیه به فضایل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود :
" آیا صلاح مىدانید که فاطمه را در عقد من درآورید ؟ " پس از موافقت
حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادى رسول اکرم ( ص ) نائل آمدند .
پیامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین
سال عمر پربرکتش درراه برگشت در محلى به نام غدیرخم در نزدیکى جحفه
دستور توقف داد ، زیرا پیک وحى فرمان دادهبود که پیامبر ( ص ) باید
رسالتش را به اتمام
( 9 )برساند .
پس از نماز ظهر پیامبر ( ص ) بر
بالاى منبرى از جهاز شتران رفت و فرمود :
" اى مردم ! نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از
میان شما بروم درباره من چه فکر مىکنید ؟ " مردم گفتند :" گواهى
مىدهیم که تو آیین خدا را تبلیغ مىکردى "
پیامبر فرمود : " آیا شما گواهى نمىدهید که جز خداى یگانه ، خدایى
نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ "
مردم گفتند : " آرى ، گواهى مىدهیم . "
سپس پیامبر ( ص ) دست حضرتعلى ( ع ) را بالا گرفت و فرمود : "
اى مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست ؟
" مردم گفتند : "
خداوند و پیامبر او بهتر مىدانند . " سپس پیامبر فرموند :
" اى مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، على هم مولا و رهبر
اوست . " و این جمله را سه بار تکرار فرمودند .
بعد مردم این انتخاب را به حضرتعلى ( ع ) تبریک گفتند و با وى
بیعت نمودند .
![](http://www.8pic.ir/images/62022348353930273823.jpg)
پس از رحلت رسولاکرم ( ص ) به علت شرایط
خاصى که بوجود آمدهبود ،حضرتعلى ( ع ) از صحنه اجتماع کناره گرفت و
سکوت اختیار کرد.
نه در جهادى شرکت مىکرد و نه در اجتماع به طور رسمى
سخن مىگفت .
شمشیر در نیام کرد و به وظایف فردى و سازندگى افراد
مىپرداخت .
فعالیتهاى امام در این دوران به طور خلاصه اینگونه است :
1 - عبادت خدا آنهم در
شان حضرت على ( ع )
2 - تفسیر قرآن و حل مسائل دینى و فتواى حکم حوادثى که در طول 23 سال
زندگى پیامبر ( ص ) مشابه نداشت .
3 - پاسخ به پرسشهاى دانشمندان ملل و شهرهاى دیگر .
4 - بیان حکم بسیارى از رویدادهاى نوظهور که در اسلام سابقه نداشت .
5 - حل مسائل هنگامى که دستگاه خلافت در مسائل سیاسى و پارهاى از
مشکلات با بنبست روبرو مىشد .
6 - تربیت و پرورش گروهى که از ضمیر پاک و روح آماده ، براى سیر و
سلوک برخوردار هستند .
7 - کار و کوشش براى تامین زندگى بسیارى از بینوایان و درماندگان تا
آنجا که با دست خویش باغ احداث مىکرد و قنات استخراج مىنمود و سپس
آنها را
در راه خدا وقف مىنمود .
در زمان خلافت حضرتعلى ( ع ) جنگهاى فراوانى
رخ داد از جمله صفین ، جمل و نهروان که هر یک پیامدهاى خاصى به
دنبال داشت .
بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخى از
خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادى ، و برکبنعبداللهتمیمى و
عمروبن بکر تمیمى در یکى از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و
خونریزىها و جنگهاى داخلى را بررسى کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد
کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزى و برادرکشى
حضرتعلى ( ع ) و معاویه و عمروعاص است .
و اگر این سه نفر از میان
برداشتهشوند ، مسلمانان تکلیف خود را خواهنددانست . سپس با هم پیمان
بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکى از سه نفر گردد . ابنملجم متعهد
قتل امام على ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در
مسجد کوفه نشستند .
آن شب حضرتعلى ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و
از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتى موضوع را با دخترش در میان نهاد ،
امکلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستید . حضرتعلى ( ع ) فرمود :
از قضاى الهى نمىتوان گریخت . آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالى
که این دو بیت را زمزمه مىکرد عازم مسجد شد .
کمر خود را براى مرگ
محکم ببند ، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهدکرد . و از مرگ ، آنگاه که به
سراى تو درآید ( 10 ) .
جزع و فریاد مکن ابنملجم ، در حالى
که حضرتعلى ( ع ) در سجده بودند ، ضربتى بر فرق مبارک خون از سر
حضرتش در محراب جارى شد و محاسن
( 11 ) آن
حضرت وارد ساخت . شریفش را رنگین کرد .
در این حال آن حضرت فرمود : "
فزت و رب الکعبه " به خداى کعبه سوگند که رستگار شدم سپس آیه 55
سوره
طه را تلاوت فرمود :
" شما را از خاک آفریدیم و در آن
بازتان مىگردانیم و بار دیگر از آن
( 12 )
بیرونتان مىآوریم . حضرتعلى ( ع ) در واپسین لحظات زندگى نیز به فکر
صلاح و سعادت مردم بود و
به فرزندان و بستگان و
تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود :
" شما را به پرهیزکارى سفارش مىکنم و به اینکه
کارهاى خود را منظم کنید و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان
باشید . یتیمان را فراموش نکنید ، حقوق همسایگان را مراعات کنید . قرآن
را برنامهى عملى خود قرار دهید . نماز را بسیار گرامى بدارید که ستون
دین شماست ."
حضرت على ( ع ) در 21 ماه رمضان به شهادت رسید و در
نجف اشرف به خاک سپردهشد ، و مزارش میعادگاه عاشقان حق و حقیقت شد .
پی نوشت ها
( 1 ) - سوره احزاب ، آیه 21 .
( 2 ) - فروغ ولایت ، ص 35 ( کشفالغمه ، ج 1 ، ص 90 ) .
( 3 ) - آفتاب ولایت ، ص 19 ( الخرائج و
الجرائح ، ج 1 ، ص 171 ، ش 1 ) .
( 4 ) - آفتاب ولایت ، ص 19 (
بحارالانوار ، ج 35 ، ص 18 ) .
( 5 ) - فروغ ولایت ، ص 37 ( سیره ابن هشام ، ج 1 ،
ص 236 ) .
( 6 ) -
فروغ ولایت ، ص 38
( 7 )
- آفتاب ولایت ، ص 131 ( سوره
بقره ، آیه 148 ) .
( 8 )
- فروغ ولایت ، ص 86 ( مستدرک
حاکم ، ج 3 ، ص 14 ، استیعاب ، ج 3 ،
ص 35 )
( 9 )
-
فروغ ولایت ، ص 141 ( سوره مائده ، آیه 67 )
( 10 )
- فروغ ولایت ، ص 697
( 11 )-
فروغ ولایت ، ص 697 (
بحارالانوار ، نقل از مالى ، ج 9 ، ص 650 )
( 12 )
- فروغ ولایت ، ص 697