شادی آن حضرت در چهره نمایان و اندوهش در دل نهان بوداز همه گشاده سینه تر و در مهار نفس از همه تواناتر بودنه کینه ورز بود و نه رشک بردر گفتار نه حمله ور بود و نه ناسزاگوسرزنش را ناپسند می دانستغم انجام رسالت همدم او بود و اندوهی دراز داشتبا وقار بود و پیوسته ذکر خدا بر لب داشتشکیبا بود و عظمت وجود خویش را پنهان می نمودبر بی نیازی خود شادمان بودخوش خلق بود و بهره بردن از وجودش را سهل می نمودوقاری استوار داشتبی آزار بود نه تهمت زن بود و نه پرده دراگر لب به خنده می گشود از حد وقار فرا نمی رفتاگر از او می بریدند او می پیوستچون خشمگین می شد خشم از هیبتش نمی کاستدانشش را در اختیار مردم می نهادپیوسته با پروردگارش انس داشتبرخلاف اهل دنیا که از بلا هراس دارند خود را به بلا می افکندپیوسته به حق امر می کرد و از سر راستی سخن میگفتدر آنچه به خدا مربوط می شد شتابان بودخود را می شناخت و نفس خویش را فرو می مالیدبالیدن نفس را می شکست و هر خواری و خفتی را بر آن تحمیل می کردیاور دین خدای - عز و جل - و حامی مومنان و پناهگاه مسلمین بوددمدمه زنان بر او تاثیری نداشتآز بر دلش مهر نمی نهادهیچ چیز او را از اجرای حکمش باز نمی داشتهمواره به حق می خواند و عامل به خیر بوددانا بود و دور اندیشنه ناسزاگو بود و نه خشمگین می شداز بدان دوری می گزید