فرماندهی همانند بسیجیان
شهید بابایی با 3000 ساعت پرواز با هواپیماهای جنگنده مختلف، کارنامه درخشانی از خود و میهنش بجای گذاشته است. آن چه برای همگان عجیب بود، نوع وضعیت ظاهری ایشان بود. فردی با لباس ساده و اکثرا بسیجی با سری تراشیده، بی آلایش که در اکثر اوقات او را با یک بسیجی ساده اشتباه میگرفتند. روزی درحالی که فرمانده پایگاه بود، با سینی چای از بسیجیان پذیرایی میکرد و کسی هم او را نمیشناخت. چهرهای که برای عراقیها بهعنوان یک افسر شجاع و نترس شناخته شده بود و آنها از نام او نیز میترسیدند، سینی چای را جلوی بسیجیان میگرفت که ناگهان یکی از بسیجیها که گویا خسته هم بود به حالت پرخاش به ایشان میگوید:این چه چایی هست که آوردی ... این که سرده ما داریم میرویم برای شما بجنگیم.
در این هنگام بابایی با لبخندی که بر لب داشت می گوید:
- چشم برادر ... همین الان براتون عوضش میکنم.
بعد از خروج بابایی، فرمانده بسیجیها با عصبانیت رو به بسیجی جوان میکند و میگوید:
- هیچ میدانی اون کسی که سرش داد زدی چه کسی بود؟ او سرهنگ بابایی، فرمانده پایگاه است تو باید برای این کار جریمه بشی.
در این هنگام بابایی وارد میشود و درحالی که سر خود را پایین انداخته بود، سینی را جلوی بسیجی میگیرد و میگوید بفرمایید برادر.
بسیجی که از کرده خود بسیار پشیمان بود، شروع به معذرت خواهی میکند که بابایی میگوید احتیاجی نیست ما همه برای خدمت آمدیم.
بابایی
همیشه برای کارها و عملیات سخت و خطرناک داوطلب بود و شخصاً برای آگاهی از
مشکلات موجود، به صورت ناشناس به پایگاهها و مناطق جنگی سفر میکرد.
بنیانگذار سوختگیری هوایی درشب برای هواپیمای "اف14"و تشکیل گردان کربلا
در
این زمان با توجه به اینکه هواپیماهای "اف14" در بعضی از مواقع تا 12
ساعت پرواز ممتد در شب داشتند، نیاز به سوختگیری هوایی در شب امری اجتناب
ناپذیر بود که وی بهعنوان اولین کسی که این کار را کرده بود، به خلبانان
دیگر آموزشهای لازم را میداد.
بابایی
در نهم آذر سال 1362 ضمن ارتقای درجه به سرهنگ تمامی،به عنوان معاونت
عملیات فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی منصوب و به تهران منتقل
شد ولی مگر او می توانست پشت میز بنشیند؟!
در این زمان بابایی به همراه شهید اردستانی در قرارگاهی به نام "رعد" اقدام به تشکیل گردانی با عنوان "گردان کربلا" نمودند و با جمع کردن تعدادی از خلبانان در این گردان، عملیات خطرناک را داوطلبانه انجام میدادند.
نگذارید بابایی پرواز کند
تعدادی از دوستان ایشان خدمت حضرت آیتالله طاهری رفتند و از او درخواست کردند که به دلیل خطرات فراوان، بابایی را از پروازهای جنگی منع کند.
وقتی که حاج آقای طاهری به او میگوید:
- به دلیل این که پست شما مهم است و بهتر است که بهدلیل خطرات احتمالی به پروازهای عملیاتی نروی.
می گوید:حاج آقا منم مثل خلبانهای دیگه. اونا هم براشون خطر هست.
و با توضیحاتی که بابایی میدهد آیتالله طاهری قانع میشود.
از این به بعد باز هم بابایی درحالی که فرمانده بود، در عملیات شرکت میکرد و میگفت:
- فرمانده باید جلوتر از همه باشد.
تا
زمان شهادت پروازهای عملیاتی او ادامه داشت. به طوری که از سال 1364 تا
زمان شهادت 60 ماموریت خطرناک برون مرزی را با موفقیت انجام داد تا به
همگان اثبات کنند که یاران روحالله از مرگ هراسی ندارند و آماده مقابله
با دشمنان ایران و اسلام و انقلاب هستند.
ابتکاری دیگر
در
همین سالها نیروی هوایی با کمبود خلبان در هواپیمای "اف14" مواجه بود که
بابایی طرحی را ارائه کرد که بر مبنای آن تعدادی از خلبانان ماهر هواپیمای
"اف 5" برای آموزش پرواز با "اف14" انتخاب شوند و بر روی این هواپیما
انتقال پیدا کنند. او خود مشغول انتخاب خلبانان شد و تعدادی از خلبانان
ماهر "اف 5" برای این کار انتخاب شدند. در آن زمان این طرح بسیار برای
نیروی هوایی و ادامه پروازهای "اف14" حیاتی بود که با تدبیر بابایی این
طرح با موفقیت کامل انجام شد.
ستاری از من لایقتر است
در سال 1365 مقدمات فرماندهی بابایی در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران فراهم شده و حکم او توسط ریاست محترم جمهوری امضاء شده بود و فقط امضای حضرت امام (ره) مانده بود. بابایی درحالی که در مرخصی بود، به سرعت خود را به تهران رساند و مانع این کار شد و برای این پست، امیر سرلشکر منصور ستاری را که در آن زمان سرهنگ تمام بود، پیشنهاد داد و گفت که او از من لایقتر است.
در تاریخ هشتم اردیبهشت سال 1366 بابایی به درجه سرتیپی ارتقاء یافت ولی همچنان پروازهای عملیاتی را انجام میداد.
نزدیک به عید قربان بود. عباس که همیشه تقاضاهای دوستان و اطرافیان خود را مبنی بر سفر به حج بیجواب میگذاشت، این بار که اصرار دوستان را میبیند میگوید:
- شما بروید ... من خودم را تا عید قربان می رسانم.