وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

تعجیل امر فرج مولا امام عصر(عج) صلوات

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

دانش و فرهنگ امام علی ع

پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۴۴ ب.ظ


ترجمه: سید هادى خسروشاهى

 

على بن ابیطالب در عقل و اندیشه، یگانه و بى همتاست و بهمین جهت او محور فکرى اسلام و جامع و سرچشمه علوم عربى است.

على بن ابیطالب، بسرپرستى پسر عمویش، پیامبر، پرورش یافت و سپس شاگرد وى شد و اخلاق و روش او را درباره زندگى و خلق، فرا گرفت و به ارث برد و این میراث در قلب و عقل او، بطور یکسان نفوذ یافت. در بررسى قرآن با بینش و نظر حکیمانه‏اى - که مغز اشیاء را جستجو مى کند تا حقائق آنها را بدست آورد - دقت نمود و در زمان طولانى خلافت ابوبکر و عمر و عثمان، فرصت‏یافت که به این بررسى عمیق و کامل بپردازد و ظاهر و باطن قرآن را بخوبى بداند و درک کند و زبان و قلب او، بوسیله آن استوار گردد و با آن به هم آمیزد.

علم او نسبت‏به حدیث چیزى نیست که بر آن غبار شک بنشیند. و هیچ جاى تعجب هم نیست، زیرا که امام، بیشتر از هر صحابى و مجاهد دیگرى با پیامبر در تماس بود و از او علاوه بر چیزهائى که همه شنیدند، مطالبى شنید که دیگران نشنیدند و مى‏گویند على هیچ حدیثى را روایت و نقل نکرد، مگر آنکه خود از پیامبر شنیده بود و او اطمینان داشت که از احادیث پیامبر، کلمه‏اى هم از قلب و گوش او فوت نشده است. و به على گفتند: «چطور شده که از همه اصحاب پیامبر بیشتر، حدیث دارى؟» در جواب گفت: «براى اینکه اگر من از پیامبر سؤال مى‏نمودم به من پاسخ مى‏داد و اگر سکوت مى‏کردم، پیامبر خود شروع مى‏کرد و به من حدیث مى‏گفت‏».

طبیعى است که على بن ابى طالب فقه اسلامى را هم از همه بهتر بداند چنانکه از همه بهتر به آن عمل مى‏کرد، و آنهائى که در عصر او بودند، کسى را کاملتر و صالحتر از او در فقه و فتوى نشناختند.

دانش على در فقه اسلامى، منحصر به نصوص و احکام فقهى نبود، بلکه در علوم مقدماتى فقه نیز، از قبیل حساب، بر دیگران تفوق و برترى داشت. و اگر ابو حنیفه را در قرون پس از على «امام اعظم‏» فقه مى‏دانند، باید توجه داشت که او شاگرد على بود، زیرا او در پیش جعفر بن محمد درس خوانده و جعفر بن محمد از پدرش استفاده کرده بود... و سلسله به على بن ابیطالب منتهى مى‏گردد.

مالک بن انس نیز با چند واسطه شاگرد على بود، زیرا او از ربیعه و ربیعه از عکرمه و عکرمه از عبد الله بن عباس و عبد الله بن عباس از على استفاده کرده بود. به ابن عباس که استناد همه اینها بود گفته شد: «نسبت علم تو با پسر عمویت - على - چگونه است؟» در جواب گفت: «مانند قطره بارانى در برابر اقیانوس‏».

همه یاران پیامبر معترفند که پیامبر یکبار فرمود: على در قضاوت از همه شما برتر است «قاضى‏ترین شما على است‏». على براى این از همه مردم دوران خود در قضاوت برتر بود که از همه آنها بر فقه و شریعت که منبع و منشاء قضاوت در اسلام است، آشناتر و داناتر بود، و علاوه، در نیروى تعقل و تفکر نیز آنچنان بود که بتواند در موارد بروز اختلاف، وجهى را کشف و بیان دارد که به واقعیت نزدیکتر باشد و با منطق صحیح، بیشتر انطباق یابد.

و از طرف دیگر، على آن قدر از صفاء وجدان و پاکى درون بهره‏مند بود که به او اجازه مى‏داد تا علم و آگاهى خود را در قضاوت، به بهترین روشى، اجرا کند و در حکم و داورى، عدالت را بر پایه‏اى از عقل و وجدان - هر دو - استوار سازد.

و از عمر بن خطاب نقل شده که به على گفت: «اى ابو الحسن، خداوند مبارک نگرداند هر مشکلى را که تو در آن حکم و داورى نکنى‏» و: «اگر على نبود، عمر هلاک مى‏شد» و: «هنگامى که على در مسجد حاضر باشد، هیچ کس فتوى ندهد»!.

از آنجائى که على بن ابیطالب از آن کسانى بود که در امور به ظواهر اکتفا نمى‏کنند و همیشه مى‏خواهند که در هر مسئله‏اى به مغز و باطن آن پى ببرند، در «قرآن‏» و موضوع آن که «دین‏» بود، بدقت پرداخت، آنچنانکه متفکران جهان در کارها به دقت و تامل مى‏پردازند. و از همین جا بود که على مسئله دین و مذهب را یک موضع قابل دقت و تفکر و تعمق مى‏دانست و هرگز هم شخصیتى بزرگ مانند على، از دین و مذهب فقط بظاهر آن و باجراء احکام و اقامه حدود و برپا داشتن مراسم عبادت، اکتفا نمى‏کند. و در صورتى که اکثریت مردم، به ظاهر دین و نتایج مادى آن در معامله و قضاوت مى‏نگرند، على در کنار دانش ظاهر احکام دین، آن را به مثابه یک موضوع فکرى محض و قابل تحقیق و ررسى و دقت عمیق، مورد مطالعه و تفقه قرار مى‏دهد و از تفکر و بررسى خود دست‏بر نمى‏دارد مگر آن هنگامى که اطمینان مى‏یابد که این دین، بر پایه اساسى محکم و بنیادى متحد در اصول و حقایق، استوار است...

و از همین جا، علم کلام یا فلسفه دین، پیدا شد و روى همین اصل، على نخستین دانشمند کلامى و بلکه پدر علم کلام است، براى آنکه دانشمندان نخستین این علم، از سرچشمه على بن ابیطالب سیراب شده‏اند و اصول و مبادى این علم از راه على به آنان رسیده است، و دانشمندان بعدى هم همچنان به نور او راه مى‏یابند و على را پیشواى خود و راهبر پیشینیان مى‏دانند.

گویا خداوند چنین خواسته است که على بن ابیطالب در علوم عربى نیز رکن و اساس باشد، به آن نحو که در علوم اسلامى رکن بود. براى آنکه در میان مردم دوران امام، کسى وجود نداشت که در علوم عربى با امام برابر باشد. و همین تبحر او در علوم عربى و منطق صحیح و قواى ذهنى خارق العاده اوست که براى ضبط اصول و قواعد عربى به او یارى کرد تا زبان عربى مستند به دلیل و برهان باشد که نشان دهنده قدرت عقلى او در استدلال و قیاس منطقى است.

در واقع على به حق واضع و پایه‏گذار علوم عربى بود که راه را براى آیندگان هموار ساخت. تاریخ ثابت مى‏کند که على بنیان گذار علم نحو است. شاگرد و رفیق او ابوالاسود دئلى روزى به نزد على آمد و او را غرق در تفکر دید، پرسید: «در چه چیزى فکر مى‏کنى یا امیر المؤمنین؟!» فرمود: من در شهر شما - کوفه - سخنى شنیدم که از نظر ادبى غلط بود، از این رو مى‏خواهم کتابى در اصول عربى آماده سازم. سپس کاغذى به او داد که در آن چنین بود: کلام عبارت است از اسم و فعل و حرف تا آخر ...

این مطلب را به شکل دیگرى نیز نقل کرده و گفته‏اند: ابو الاسود دئلى به پیشگاه امام شکایت کرد که پس از فتوحات اسلامى، بعلت آمیزش و اختلاط اعراب با دیگران، غلط گوئى در بین مردم شیوع و رواج یافته، چون مردم غیر عرب سخن را به درستى ادا نمى‏کنند. امام لختى سر بزیر انداخت و سپس به ابوالاسود فرمود: آنچه را که مى‏گویم بنویس، ابوالاسود قلم و کاغذى بدست گرفت، على فرمود: کلام عرب از اسم و فعل و حرف، ترکیب مى‏یابد. اسم آن است که از مسمى خبر دهد و فعل آن است که از حرکت آن آگاه سازد و حرف معنائى مى‏دهد که نه اسم است و نه فعل! اشیاء بر سه قسم است: ظاهر و مضمر، و چیزى که هیچ یک از این دو نیست - بنا به قول بعضى از علماى نحو، مراد اسم اشاره است - آنگاه به ابوالاسود فرمود: بدین نحو مطلب را تکمیل کن و از همان روز این علم - قواعد ادبیات عرب - بعنوان «علم نحو» شناخته شد.

از مزایاى على تیزى هوش و سرعت درک او است. موارد و نمونه‏هاى بسیارى که بطور ارتجال و بدون سابقه مطلبى را مى‏گفت، نشان مى‏دهد که على نیروئى در این زمینه داشت که در دیگران نبود و بسیار مى‏شد که در میان دوستان یا دشمنان، بدون مقدمه و بطور ارتجال، حکمتى نغز و سخنى شیوا مى‏گفت که مورد توجه همگان قرار مى‏گرفت.

على در سرعت درک و حل مشکلات حساب در زمان خود بى نظیر بود و مردم آن دوران، این مشکلات را معماهائى به شمار مى‏آوردند که براى حل آن راهى نبود و راز آن را کسى نمى‏دانست!. براى نمونه مى‏گویند: زنى به نزد على آمد و شکایت کرد که برادرش از دنیا رفته و ششصد دینار از خود باقى گذاشته ولى در موقع تقسیم، به او فقط یک دینار داده‏اند؟ على فرمود: شاید برادرت یک زن، دو دختر، یک مادر، دوازده برادر و تو را داشته است؟... و همینطور هم بود که على گفت.

امام على درباره مسائل زندگى و جهان، جامعه بشرى، اسرار توحید، الهیات و شناخت ماوراء الطبیعه، نظریات فراوانى ابراز داشته.

على استادى است که همه آنهائى که پس از وى آمدند و صاحب نظر شدند، به کمال و اصالت او اعتراف کردند و در واقع خود، پیروان آراء و شرح دهندگان نظریات او بودند.

کتاب بزرگ امام «نهج البلاغه‏» به مقدارى از گوهر حکمت غنى است که امام را در صف اول و مقدم همه فلاسفه و حکماء جهان قرار مى‏دهد.

و هنگامى که پیامبر فرمود: «دانشمندان امت من همچون پیامبران بنى اسرائیل هستند» آیا مقصودى جز على داشت؟!.

اقتباس از کتاب امام على علیه السلام صداى عدالت انسانى (على و حقوق بشر)

تالیف: جرج جرداق 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۰۲
محسن حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی