سلام خدا برتو ای امام مهربان وزجر کشیده (یاموسی بن جعفر ع)
دیگر دلم به سیر چمن وا نمیشود
دیگر نشاط، هم نفس ما نمیشود
حتی اگر مسیح، طبیب دلم شود
دارد جراحتی که مداوا نمیشود
موسی اگر کند گذری سوی کاظمین
دیگر روان به وادی سینا نمیشود
از زخمهای سلسله چون یاد آورم
زنجیر شعله از جگرم وا نمیشود
یک تن نگفت سلسله در آن سیاه چال
درمان زخم گردن مولا نمیشود
حبس و شکنجه، قعر سیه چال و سلسله
این احترام یـوسف زهرا نمیشود
گویی که آن ستمگر حق ناشناس را
جز با شکنجه عقده دل وا نمیشود
معصومه تسلیت که نصیب تو بعد از این
دیـگر زیـارت رخ بـابا نمیشـود
مولای من کسی است که در حبس سالها
غـافل دمی ز حی تعـالی نمیشود
"میثم"هر آنچه بر سر عبد خدا رود
عبد خداست، بنـدۀ دنیـا نمیشود
فقط نه قلب زنِ زشت کاره میشِکند
که در غمم دلِ هر سنگ خاره میشِکند
چنان زده است که بعضی از استخوانهایم
ترک ترک شده با یک اشاره میشکند
کشیده خوردم و امروز خوب فهمیدم
میان گوش چرا گوشواره میشکند
من از شکنجه گرم راضی ام که میزندم
چرا که حرمت ما را نظاره میشکند
فشار این غل و زنجیر ساق پایم را
هنوز جوش نخورده دوباره میشکند
بگو به زهر بیاید که قفل این زندان
از آتش جگر پاره پاره میشکند
یکی یکی همه ی میله های سخت قفس
نفس بیافتد اگر در شماره میشکند
هر قدر پیر میشوی و موسپیدتر
وا میشود به روی تو زخمی جدیدتر
در سجده دید هرکه تورا،جز عبا ندید
هر روز میشوی ز چه رو ناپدیدتر؟
جدّت به بوریا و تو در هفت پارچه !
انصاف دِه کدام شما شد شهیدتر؟
یک لنگه در برای تو تابوت میشود
قحطی رسیده یا که رسوم جدیدتر
دریا به روی تخته شکسته چه میکند؟
از تو بعید نیست از اینهم بعیدتر
زانوی تو دوتا شده یا عیبِ چشم ماست؟
کوته شده است تخته و یا تو رشیدتر