کودک شجاع
سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۵۰ ق.ظ
کودک شجاع
(عمرو)پسر امام حسن
مجتبی ع ازکودکان حاضردرکربلا بود وسپس بهمراه اسراءبه شام رفت.دریکی
ازمجالس شام یزید به آن کودک نگاه کردوگفت:حاضری باپسرم کشتی بگیری؟
آن
کودک جواب داد:من حال کشتی گرفتن ندارم,اگرمیخواهی زور بازوی پسرت را بدانی
به او شمشیری بده وبه من هم شمشیری بده تا درحضورت باهم بجنگیم یا اومرا
میکشد دراین صورت به اجدادم پیامبرص وعلی ع می پیوندم یامن او را میکشم و او
به اجدادش معاویه و ابوسفیان می پیوندد.
یزید ازشجاعت وبلاغت آن کودک تعجب کردو اشعاری خواند که معنایش اینست(این برگ ازآن شاخه درخت نبوت است که این گونه شجاع وپرجرأت است)
منهاج الدموع ص 326
الهم عجل لولیک الفرج.آمین
۹۲/۰۸/۲۸