آیا در زمان اهلبیت استفاده از جانماز مرسوم بوده است؟
آیا در زمان اهلبیت استفاده از جانماز مرسوم بوده است؟

پرسش
در
زمان اهلبیت چیزی به اسم جانماز بود؟ مستحبات و مکروهاتی دارد؟ و آیا
حدیث معتبری در فضیلت نشستن زیاد یا نشستن بر روی سجاده و جانماز وجود
دارد؟
پاسخ اجمالی
واژه
«جانماز» به معنای حصیر و هر نوع زیراندازی است که بر روی آن نماز خوانده و
سر به سجده میگذارند، که به صورتهای مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد.
معادل آن در زبان عربی واژه «سجّاده» و «خمره» است[1] که به حصیر و یا
سجاده کوچکی که از شاخه درخت خرما بافته و دوخته شده باشد، گفته میشود.[2]
در برخی روایات اشاره شده است که اهلبیت(ع) از سجّاده بزرگ و جانماز کوچک برای خواندن نماز استفاده میکردند:
1. پیامبر(ص) از همسر خود خواست که سجّادهای به ایشان بدهد.[3]
2. ابن عمر میگوید که رسول الله(ص) بر روی خمره نماز میخواند.[4]
3. پیامبر(ص) بر روی سجاده مینشست.[5]
4. پیامبر(ص) به ام أیمن گفتند که سجاده را از مسجد برای ایشان بیاورد.[6]
5.
امام صادق(ع) فرمود: پدرم جانماز کوچکی خواست. وقتی در آوردن آن تأخیر شد،
حضرت مشتی ریگ برداشت و آنرا روی فرشی که بر آن نماز میگزارد ریخت و سپس
سجده نمود.[7]
6.
امام باقر و یا امام صادق(ع) فرمودند: پدرم حصیر کوچکی بر روى فرش محل
نمازش میگذاشت و روى آن سجده میکرد؛ هنگامی که حصیر نبود نیز مشتى ریگ
برداشته و بر روى آن فرش گذاشته و سپس سجده مینمود.[8]
7.
مأمور متوکل میگوید: به دستور متوکل برای بازرسی به منزل امام هادی(ع)
رفتم. دیدم آنحضرت، در حالیکه پیراهن و کلاهی پشمین به سر دارد، نشسته و
مقابلش جانمازی پهن است که یقین کردم مشغول نماز بوده است ....به من فرمود:
این خانه من! هر جایش را میخواهی بازرسی و تفتیش کن. حتی تا آنجا فرمود:
این جانماز را هم بازرسی کن.[9]
8. امام کاظم(ع) فرمود: مؤمن نباید از پنج چیز خالى باشد: مسواک، شانه، سجاده، تسبیح سى و سه دانهاى و انگشتر عقیق.[10]
البته گزارشی مشاهده نکردیم که سجاده
معصومان(ع) دارای نقش و نگار باشد و ظاهر روایات نیز آن است که سجادهای
ساده بوده است؛ از همینرو، برخی فقها اعلام کردهاند:
بهتر است سجاده، ساده و بدون نقش باشد. گذشته از اینکه این چیزها سبب به هم خوردن حواس و عدم حضور قلب مىشود.[11]
پی نوشت
-----------------------------
[1].
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال
الدین، ج 3، ص 205، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار
صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. همان، ج 4، ص 258.
[3]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 67، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[4]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 364، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[5]. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 8، ص 105، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1414ق.
[6].
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد
الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 8، ص 361، بیروت، دار الکتب
العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[7].
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج
3، ص 331، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. همان، ج 3، ص 332.
[9]. همان، ج 1، ص 499 – 500.
[10]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 735، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق.
[11]. فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج 1، ص 102- 103، قم، امیر قلم، چاپ یازدهم، بیتا.
منبع: islamquest.net