ای دل اگر نخواندت ره نبری به کوی او
جمعه, ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۰۱:۰۵ ق.ظ
ای دل اگر نخواندت ره نبری به کوی او
بی قدمش کجا توان ره ببری به سوی او
گر نروی به سوی او راست بگو کجا روی
هر طرفی که بنگری ملک وی است و کوی او
جام و سبوی او منم غا لیه گوی او منم
پیش من آی تا شوی جمله به رنگ و بوی او
تا که به گوش جان من رمز الست گفته است
هیچ برون نمی رود از دلم آرزوی او
آنچه ز ما شنیده ای آن ز خدا شنیده ای
چون همه گفتگوی ما هست ز گفتگوی او
هیچ مجو ز هیچ کس نام و نشان من که من
غرق محیط گشته ام از رشحات جوی او
رو بر شمس تا دهد از تو خلاص مر تو را
خوی بدت بدل کند جمله به خلق و خوی او
۰۰/۰۷/۱۶