وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

تعجیل امر فرج مولا امام عصر(عج) صلوات

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

ای آمریکا ازما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر

(امام خمینی ره)











۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۲ ، ۱۰:۱۱
محسن حسینی


روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون 20 دلار به آنها پول خواهد داد.

روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت 20 دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند…

به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها 40 دلار خواهد پرداخت.

با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند.

این بار پیشنهاد به 45 دلار رسید و در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد.

این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون 100 دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون‌ها را بخرد.

در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت: «این همه میمون در قفس را ببینید! من آنها را هر یک 80 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به 100 دلار به او بفروشید».

روستایی‌ها که احتمالا مثل من و شما وسوسه شده بودند پول‌هایشان را روی هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را خریدند…

البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۲ ، ۰۹:۱۵
محسن حسینی



دریافت
حجم: 2.85 مگابایت
توضیحات: سینه زنی بسیارزیبای حاج محمود کریمی درمورد حضرت علی اکبر(ع)



دانلود باذکر صلوات

الهم عجل لولیک الفرج.آمین



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۲ ، ۱۲:۵۹
محسن حسینی

خسته ام از توبه های سَرسَری     از هوای نفس و از دیو و پری
دوستـــانِ دشـمـنـم در یـاوری     مــادرانِ بـدتـر از نـامـــادری
 
باید امشب رفت راه دیگـری
الامان الغوث یابن العسگری
 
***
 
عده ای خوابند، پس بیدار کو؟     عده ای مست اند، پس هوشیار کو؟
پـس زبـان مـیـثـم تـمّــار کو؟     در شبـــــ روشـنـگری عـمـار کـــو؟
 
قهـرمانِ غرقِ غربت رهبری
الامان الغوث یابن العسگری
 
***
 
کـاش مـولایـم علـی تنــها نبـود     ایـن جوابـــ روضـه هـای مـا نبـود
ایـن جوابــــ ظهـر عـاشـورا نبـود     ایـن جوابـــ حضرت زهــرا(س) نبـود
 
فوت و فن های فرار از روسری
الامـان الغـوث یابن العسگـری
 
***
 
خـوش خیالان خوب رندی می کنند     جـای مـردی، مرد رندی می کنند
گلــه گلــه گــاو بــنــدی می کنند     گاو صندوق، چشم بندی می کنند
 
گم شده اسناد با جادوگری
الامان الغوث یابن العسگـری
 
***
 
عـده ای بـا یـاد قُـدقُـد آس و پاس     عده ای از جوجه خواران در تراس
الغرض جمع است مردم را حـواس     اخـتـلاس و اخـتلاس و اخـتلاس
 
چشم ما باشد به روز داوری
الامان الغوث یابن العسگری
 
***
 
مال مردم مال بابات است؟ نه     وقـف خــرج انتـخـابـات اســت؟ نه
جرم تو لازم به اثبات است؟ نه     این همان مسئول محتاط است؟ نه
 
کـوس آقایی زند هر نوکـری
الامان الغوث یابن العسگری
 
***
 
دور از جـــان هــمـــه افــراد دزد     داد بر مردم به کوچه یاد دزد
در شلوغی می زند هی داد دزد     چــوب را بــردار تا فـریـاد دزد
 
لاجـرم آید به گوشِ هر کری
الامان الغوث یابن العسگری
 
***
 
جنگ با ما کار هر دژخیم نیست     چاره دژخیم ها تعظیم نیست
درد مـردم از غـم تحریم نیست     در دل اهـل عبادت بیم نیست
 
آه از این فتنه ها و خود سری
الامان الغـوث یابن العسگـری
 
***
 
مجـلـس اهـل دعـا پـر رونـق است     هق هق اهل بکا چون حق حق است
صلح و جنگ این ولایت مطلق است     اهـل بـاطـل نـوبـت جـاء الحـق است
 
می دهد این ذکر ما را برتری
الامان الغوث یابن العسگـری
 
***
 
از منافق هرچه می افتد نقاب     مـی شود پـر رو تـر و حاضـر جواب
با دم از حـق بشر با آب و تاب     کشتن شهری مسلمان شد ثواب
 
سوخت جان شیعه در ناباوری
الامـان الغتوث یابن العسگـری
 
***
 
آه از اینگونه کشتار، آه آه     آه از این جانسوز اخبار، آه آه
آه از اوضـاع میانمـار، آه آه     پس کجایی ای علمدار، آه آه
 
ای که امـت را امـیـد آخـری
الامان الغوث یابن العسگری
 
***
 
حق نمی گردد فنا در زیر سُم     نیست آیا بدتر از بمب اتم؟
کشتـن یک شهر در اخبـار گُم     ایـهـا الـمـذمـل ، قُـم، قُـم
 
تا که با شمشیر فریاد آوری
الامان الغوث یابن العسگری
 
***
 
مـا دعـا کـردیـم و آنـهـا بـرده اند     نوحه خوان ما، سینه زنها برده اند
بی کفـن ها بی کفن ها برده اند     مـردهـا تنـها نـه ، زن هـا بـرده اند
 
ای شهادت باز از ما می بری
الامان الغوث یابن العسگری
 
***
 
یک طرف از دست خود جان برلبم     یک طرف بالا نرفته یا ربـم
یک طـرف از هـجـر در تـاب و تبـم     یک طـرف یـاد مزار زینـبـم
 
با مزار عمه ات کین گستری
الامان الغوث یابن العسگری
 
***
 
شیعه مولا جان چنین بی کس نبود     روزی ما دست خار و خس نبود
در کـبــوتـر خـانـه هـا کـرکـس نبـود     قبر زهرا بود مخفی، بس نبود؟
 
حیدری کن حیدری کن حیدری
الامـان الغـوث یابـن العسگـری
 
***
 
خوب شد این باب آخر وا نشد     قبـر زهـرا مـادرت پیـدا نشد
چـون بقیـع بازیچه اعداء نشد     یا که ویران مثل سامرا نشد
 
ای که فـکـر انـتـقام مـادری
الامان الغوث یابن العسگری

سعید حدادیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۲ ، ۱۰:۴۹
محسن حسینی

حسین فهمیده در اول اردیبهشت ۱۳۴۶ در روستای سراجه قم زاده شد. در سال ۱۳۴۶ در سال ۱۳۵۲ به دبستان «روحانی» قم (نام قبلی: کریمی) وارد شد و از مهرماه سال ۱۳۵۶ تحصیلاتش را در مدرسه راهنمایی «حافظ» قم ادامه داد. سپس به‌همراه خانواده‌اش به کرج مهاجرت کرد و از مهرماه ۱۳۵۸ در مدرسه «خیابانی» مشغول به تحصیل شد.

پخش اعلامیه‌های امام خمینی در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷و دیدار با امام خمینی در بازگشت به ایران، شرکت در تظاهرات انقلاب اسلامی زمستان ۱۳۵۷و شرکت در درگیری‌های خوزستان از جمله اقدامات اوست.

وی در بیست و پنجم یا ششم شهریور ماه ۱۳۵۹ یک هفته پیش از اعلام رسمی آغاز جنگ همراه نیروی مقاومت بسیج به جبههٔ خرمشهر اعزام شد. از آنجا که در روزهای نخستین از شرکت او در خط مقدم جلوگیری می‌شد، با تلاش‌هایی از جمله یک نفوذ چریکی به خط نیروهای دشمن، برای حضور در خط مقدم اجازه گرفت. وی در غروب سی و یکم شهریور ماه -از نخستین روزهای اعلام تجاوز نظامی ارتش عراق- همراه با محمد رضا شمس در جبهه نبرد حضور رسمی یافت. این دو، یک بار در هفته اول مهرماه زخمی شده و به بیمارستان ماهشهر اعزام شدند. چند روزی پس از بهبودی با ترخیص از بیمارستان و بازگشت به جبهه و پایان دادن مجدد به مخالفت فرماندهان با حضورشان؛ به خط مقدم اعزام شدند. امّا فهمیده بار دیگر در بیست و هفتم مهرماه طی مقاومت در برابر حمله‌های دشمن دوباره زخمی شد. او سر انجام در ۸ آبان ماه ۱۳۵۹ در کوت شیخ، نزدیک ایستگاه راه آهن خرمشهر به شهادت رسید. و بقایای بدنش در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

تانک‌ها ی عراقی به طرف رزمندگان ایران هجوم آورده ودر صدد محاصره آن‌ها بودند.
حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانک‌ها حرکت می‌کند. تیری به پای او می‌خورد واز ناحیه پا مجروح می‌شود. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می‌کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می‌آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر می‌کند و خود نیز تکه تکه می‌شود. افراد دشمن گمان می‌کنند که حمله‌ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته‌است، جملگی روحیه خود را می‌بازند و با سرعت تانک‌ها را رها کرده و فرار می‌کنند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته می‌شود و نیروهای کمکی ایرانی هم می‌رسند و نیروهای ایرانی موفق می‌شوند که عراقی‌ها را از آن منطقه به عقب برانند.بدنبال کشته شدن حسین فهمیده، صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه‌های خود اعلام می‌کند که نوجوانی سیزده‌ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته، آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده‌است. سید امام خمینی در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیان‌کرد، چنین گفت

    ... رهبر ما آن طفل سیزده‌ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‌تر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.


کجایند مردان بی ادعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۲ ، ۰۹:۳۵
محسن حسینی

شهادت ناجوانمردانه 14 تن از مرزبانان دلیر جمهوری اسلامی ایران که جمعه شب در یک درگیری مسلحانه با عناصر معاند و تکفیری در پاسگاه مرزی گزبستان از توابع شهرستان سراوان در استان سیستان و بلوچستان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند یکبار دیگر پرده از جنایات وحشیانه، ددمنشانه ای و تفرقه افکنانه ای برداشت که در بیش از سه دهه ای که از عمر پربرکت انقلاب اسلامی می گذرد، در ابعاد مختلف همواره متوجه ملت ایران بوده است.

حدود سی ساعت پس از این اقدام تروریستی گروهک تروریستی «جیش العدل» که خود را ارتش برابری و عدالت معرفی می کند، ضمن این که وابسته به مراکز رادیکال سلفی و وهابی بوده و روابط پر رمز و رازی نیز با سازمان های جاسوسی موساد و سیا و همچنین برخی از رسانه های جهت دار آمریکایی دارد، با انتشار بیانیه بی شرمانه ای در وبلاگ اینترنتی خود، مسؤلیت این اقدام را بر عهده گرفت؛ گروهکی که یک تروریست وهابی و فردی شرور و معاند به اسم «عبدالرحیم ملازاده» با نام مستعار «صلاح الدین فاروقی» که دارای تفکراتی موهوم و ضد شیعی بود و آنطور که نشان داده است در جهت اختلاف افکنی میان فرق مختلف اسلامی بویژه شیعه و سنی سر از پا نمی شناسد، رهبری آن را بر عهده داشته و خود را ادامه دهنده راه عبدالمالک ریگی تروریست معدوم گروهک تروریستی «جندالله» که هم سلفی و هم وهابی و هم تکفیری بود، می داند.

گروهک تروریستی جیش العدل که در گذشته نیز مسؤلیت حمله به هنگ مرزی سراوان را در کارنامه اش داشته است، این بار نیز با همکاری نیروهای اطلاعاتی آمریکایی - صهیونیستی و تحت پوشش رسانه ای برخی از محافل خبری ایالات متحده اقدام به انجام اقدام تروریستی در منطقه نموده است. ناگفته نماند این گروهک و امثال آن که تحت حمایت سلفی ها و عناصر رادیکال وهابی سر بر آورده اند، از لحاظ مالی توسط برخی شیخ نشین های منطقه از جمله عربستان سعودی که یکی از مراکز اصلی جهان در ارتباط با پرورش و ترویج و تبلیغ تفکرات بنیادگرانه و جنگ طلبانه سلفی ها و گروه های تکفیری در دنیای اسلام می باشد، پشتیبانی می شوند.

 

واقعیت این است که گروهک تروریستی جیش العدل تنها نمونه بارزی از خیل عظیم گروهک ها و عناصر تروریستی و تکفیری است که هم اینک در سرتاسر منطقه غرب آسیا فعال بوده و با اقدامات خاص و از پیش تعریف شده خود که از جانب مراکز عمده وهابی و سلفی گری در عربستان سعودی که کانون اصلی و مقام اول صدور تروریسم در جهان را به خود اختصاص داده است، تحت حمایت مراکز دستگاه جاسوسی آل سعود و همچنین مراکز جاسوسی سیا و موساد و پشتیبانی های لجستیکی و اطلاعاتی و آموزشی این سازمان ها، دقیقاً در راستای همان اهداف و نیاتی عمل کرده و می کنند که از قبل به آن ها دیکته شده است.

لذا یکی از پرسش های مهمی که در این بین مطرح می شود این است که گروهک تروریستی «جیش العدل» به رهبری عبدالرحیم ملازاده، که شناخت آن به منزله شناخت تمامی گروهک های مشابه آن نیز می باشد، اساساً از کجا نشأت گرفته و دارای چه دیدگاه ها و مبانی فکری و عملی و همچنین اهداف و مقاصدی می باشد؟

آنچه مشخص است این است که بر اساس مطالعات و قرائن موجود گروهک تروریستی جیش العدل و گروهک مشابه آن که از مدت ها پیش بویژه بدنبال انقلاب های عربی - اسلامی در منطقه فعال می باشند، اصولاً دارای دیدگاه های سلفی و تکفیری بوده و در حقیقت از زیرشاخه های جریان گسترده سلفی گری به شمار می آیند. بنابراین لازم است تا ابتدا به تبیین دیدگاه های جریان سلفی که در جیش العدل نیز نمود پیدا کرده است پرداخته شود.

سلفیه، خاستگاه اصلی جیش العدل و گروهک های مشابه آن

اصولاً جریان سلفی به مفهوم تجدد گریزی، نص گرایی، مقابله با نوآوری و اجتهاد، باور به دوران طلایی گذشته که در جهت عکس حرکت تاریخ قدم برداشته و آینده را در گذشته جستجو می کنند، اساساً برآمده از یک حرکت انشعابی از بدنه اصلی دین مادر یعنی اسلام است که به عنوان فرقه ای جدید در قرن هفتم هجری توسط «ابن تیمه حرانی» که از او به عنوان تئوریسین اصلی این فرقه یاد می شود، بنیان گذاشته شد.

در واقع سلفیه مکتبی است که طرز فکر و عمل پاره‌ای از صحابه، تابعان و تابعان آن ها را حجتی شرعی برای زندگی در عصر حاضر قلمداد می‌کند. پیروان این عقیده، از یکسو از موازین فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت خارج شده‌اند و از سوی دیگر با باز کردن راه اجتهاد بر اساس فهم صحابه، باب پیدایش برخی فتاوی افراطی نادرست، بی شرمانه و سلیقه‌ای را گشوده‌اند. شکل‌گیری چنین عقیده‌ای از سده چهارم هجری قمری آغاز شد، اما بعدها توسط ابن‌تیمیه و شاگردانش مدون شد و نهایتاً با محمد بن عبد‌الوهاب و از طریق حاکمان آل سعود در دوران معاصر تجدید حیات یافت. برای همین است که عربستان سعودی را یکی از مراکز اصلی جهان در ارتباط با ترویج و تبلیغ و اشاعه تفکرات بنیادگرانه و جنگ طلبانه سلفی در دنیای اسلام می نامند که این امر هم اکنون از طریق سه دانشگاه بزرگ مبلغ تفکر سلفی و تکفیری شامل دانشگاه «محمد ابن سعود» در ریاض، دانشگاه «ام القراء» در ریاض و دانشگاه «اسلامی» در مدینه منوره، انجام می شود. این سه دانشگاه در حقیقت، سه نهاد آموزش عالی برای تربیت علمای سلفی است که از دهه های 1970 و 1980 فارغ التحصیلان و ایدئولوگ های خود را به دیگر ممالک اسلامی از جمله هند و پاکستان و افغانستان گسیل می کند.

ذکر این نکته ضروریست که به سلفی‌ها به اعتبار نام محمد بن عبدالوهاب، وهابی نیز اطلاق می‌شود. در این سیاق، «تکفیری» نیز عنوانی است که به فرد یا جریانی اطلاق می‌شود که غالباً برخاسته از قرائت‌های مختلف سلفی وهابی، مسلمانان را به‌صرف آنکه با آنان هم‌عقیده نیستند، بر خلاف معیارهای شرعی شناخته شده، متهم به کفر و خروج از دین دانسته و با صدور فتوا آن ها را به قتل می رسانند. چنانکه فتاوی تکفیری در پس بسیاری از اقدامات تروریستی که منجر به شهادت شیعیان در پاکستان و عراق و سوریه و مصر می شود، قرار دارند.

بطور کلی بنیان اندیشه‌های سلفی را با توجه به رسایل ابن‌تیمیه و محمد‌ بن عبدالوهاب و منظومه «هدایت‌ المرید» شیخ عوض‌ العبادی و «توحید علام‌ الغیوب» عبدالقادر اهدل و شروح متعدد کتاب «التوحید» محمد ابن عبدالوهاب و «موجز عقیدة‌ السلف» نوشته تنی چند از علمای سعودی و «دائره‌المعارف» فرید وجدی و باقی آثار قلمی سلفی‌ها، به شرح زیل می توان مورد شناسایی قرار داد:

تکفیرگرایی که از آن برای توجیه اعمال خود علیه دیگران بهره می‌برند و تلاش دارند به طوری گسترده از این واژه و مفهوم فقهی برای توجیه جهاد خود علیه دیگران (مسلمان و غیرمسلمان) بهره‌برداری و بدین ترتیب، مرز بین خودی و غیرخودی را مشخص کنند؛ جهادگرایی که استفاده از آن را علیه کفار، منافقین و مشرکین واجب دانسته و خون آن ها را حلال می شمارد؛ قرائت خشن و متحجرانه از سنت نبوی و برداشت‌های ظاهری از آیات قرآن؛ کینه ورزی شدید نسبت به شیعیان، قرآن و سنت به عنوان دو منبع اصلی فهم دین؛ تکیه بر احادیث و عدم پیروی از مذهبی خاص؛ دشمنی با فلسفه و انتقاد نسبت به علم کلام و بی‌مبالاتی به علوم بلاغی و علم اصول فقه.

همچنین سلفی ها اطاعت از حاکم ظالم را نیز مانند علمای مذاهب اسلامی متأخر در غیرمعصیت نه تنها جایز بلکه واجب می‌دانند و قیام علیه ایشان را در غیر «کفر بواح» یعنی کفر آشکار، حرام می‌دانند. علاوه بر این، سلفی ها تمام بدعت‌ها و امور نوظهور در اسلام چه در حوزه عبادات و چه در حوزه اخلاق و احکام را منکر هستند و به تقسیم‌بندی بدعت به دو نوع حسنه و سیئه باور ندارند، بلکه تنها معتقد به تقسیم‌بندی دنیوی و اخروی و لغوی و شرعی هستند. همچنین سلفی ها از افکار و ارزش‌های وارداتی به میان مسلمانان بدون بررسی و گزینش گریزانند.

بطور کلی سلفی گری به چهار گرایش عمده و اصلی، هر یک با دیدگاه هایی متفاوت تقسیم بندی می شود که مختصراً به شرح ذیل می توان آن ها را بر شمرد: الف) گرایش اصیل سلفی که از آن با عنوان سلفی گری درباری نیز یاد می شود که تحت زعامت علمای وهابی دفاع از شاکله اصلی افکار و عقاید محمد ابن عبدالوهاب را وظیفه اصلی خود می دانند. ب) گرایش میانه رو سلفی که از بدو پیدایش سلفیه به افکار و نحله های دیگر اسلامی هم نظر داشته و دیدگاه ها و اندیشه های آنان را نیز مورد توجه قرار داده اند. ج)گرایش سلفی آلبانی که پیروان آن از طرفداران ناصرالدین آلبانی از علمای بزرگ سلفی می باشند که در رابطه با سیاست و جهاد و سایر عقاید اصیل سلفی دیدگاه های مدون تری از دیگر سلفیان دارد. ج) گرایش سلفی سیاسی- جهادی که از میان سلفیه برخاسته و سابقه شان به دهه 1980 میلادی باز می گردد. این گرایش به سلفیه حزبی نیز مشهور است که به اصول و افکار سلفی اعتقاد داشته ولی به برجسته کردن مقوله جهاد و اقامه شرع بیشتر توجه دارند.

حال با مطالعه دیدگاه ها و تفکرات عناصر تروریستی و سرکرده گروهک جیش العدل به خوبی روشن می شود که نه تنها سلفیه و وهابیت کانون و خاستگاه اصلی این گروهک معاند می باشد، بلکه افزون بر آن گروهک مذبور را می توان در ذیل دو گرایش از چهار گرایش فوق یعنی گرایش اصیل سلفی و گرایش سلفی سیاسی – جهادی قرار داد.

روند شکل گیری گروهک تروریستی جیش العدل

پس از اعدام و به هلاکت رسیدن سرکرده گروهک تروریستی «جندالله»، بقایای گروهکی که حالا عبدالمالک ریگی را بالای سر خود نمی دیدند، اقدامات جنایتکارانه خود را ادامه دادند. ابتدا گروهکی به نام «انصار» در سیستان و بلوچستان و به سرکردگی یک وهابی فراری از اهالی نیکشهر که در عملیات تروریستی نماز جمعه چابهار ناکام ماندند و به هلاکت عامل انتحاری این عملیات منجر شد، تشکیل یافت. پس از آن و در مرداد ماه سال گذشته نیز شاخه های نظامی گروهکی تروریستی موسوم به «جیش العدل» اعلام موجودیت کردند که مناطق مرزی پاکستان و ایران محل استقرار اصلی این گروهک است.

سرکردگی این جریان را فردی شرور، وهابی و معاند به نام عبدالرحیم ملازاده ساکن شهرستان راسک بر عهده دارد که بعد از دستگیری برادر شرورش عبدالرحیم ملازاده به اتهام مشارکت در شهادت مولوی جنگی زهی به پاکستان متواری شده است. گروهکی که عبدالرحیم ملازاده بنا نهاده جیش العدل نام گرفته است تا به زعم خود با اجیر کردن عده‌ای افراطی در مناطقی چون شهرستان های راسک، نیکشهر و ایرانشهر به تبلیغ افکار و اعتقادات سلفیت بپردازد.

تروریست های جیش العدل پس از تشکیل خود با راه اندازی سه گردان نظامی به نام های سه تن از اشرار و تروریست های به هلاکت رسیده خود یعنی گردان های عبدالمالک ملازاده، نعمت الله توحیدی و شیخ ضیایی اقدام به برنامه ریزی و آموزش نیروها برای انجام عملیات تروریستی و انتحاری کردند که تازه ترین جنایت آنان، جمعه شب در سراوان به وقوع پیوست و منجر به شهادت 14 تن از مرزبانان دلیر ایرانی شد.

در زمینه شکل گیری این گروهک برخی شواهد گویای این نکته است که چارت سازمانی گروهک مذبور با مشاوره برخی از اعضای سازمان منافقین بسته شده و منظور از این اقدام تشکیل گروهی تشکیلاتی تر و مدون تر از گروه ریگی بوده که میزان خطای و آسیب پذیری آن کمتر باشد. در واقع این گروه چند ماه بعد از چند دستگی گروهک ریگی بلافاصله با تقویت سرویس های منطقه ای و با هدایت آمریکا و نظارت موساد دست به تشکیل یک چارت سازمانی منسجم می زند. این چارت شباهت های جالبی با روش های اداره سازمان منافقین دارد.

در اساسنامه این گروه افراد همانند سازمان منافقین همه خانواده خود را حتی باید فدای سازمان جیش العدل و رهبر آن بکنند. در بخش دیگری از اساسنامه این گروه نیز تأکید شده است که هر عضو سازمان باید تمامی دستورات رهبر گروه را بدون چون و چرا اجرا و تمام و به نوعی هستی اش را فدای اهدف سازمان بکند. بخشی دیگری نیز از این اساسنامه اشاره می کند که تمامی اعضای باید اخبار خود را تنها به رهبر گروه و یا مسؤل بالا دست خود بدهند در غیر این صورت مجازات می شوند.

نگاهی به اهداف رسماً اعلامی این گروه نشان می دهد که چند مأموریت ویژه برای این گروه در نظر گرفته شده است. این گروه علاوه بر آنکه در اساسنامه خود یکی از اهداف راهبردیش را براندازی جمهوری اسلامی بیان کرده در کنار آن اهداف تاکتیکی خود را بهم زدن ثبات درون ایران و شکستن هژمونی ایران در شرایط فعلی منطقه را نیز عنوان کرده است.

نکته قابل تامل دیگر اینکه پایگاه های این گروه در پاکستان مسئله ای غیر قابل دسترس برای دولت پاکستان نمی باشد ولی با کارشکنی آمریکایی ها دولت پاکستان اقدامی برای برچیدن این پایگاه ها انجام نداده است. در حوزه مسائل بین المللی نیز این گروه کاملا با پازل های صهیونیستی همراه بوده است. بگونه ای که به عنوان مثال از تجزیه سودان حمایت رسمی کرد و یا تاکنون هیچ بیانیه ای علیه اقدامات رژیم صهیونیستی و آمریکا حتی ظاهری همانند گروهک ریگی صادر نکرده است. دریافت کمک از سازمان های جاسوسی سیا و موساد و برخی از رژیم های مرتجع عربی و همچنین قاچاق مواد مخدر دو منبع عمده تأمین مالی این گروه به شمار می رود.

گروهک جیش العدل با آموزه های سلفی و باورهای وهابی خود از جمله حامیان سلفی های معارض در بحران سوریه است و یکی از دلایل اقدامات تروریستی خود علیه جمهوری اسلامی را حمایت از تکفیری های سوری و تروریست های معارض دولت سوریه اعلام کرده است.

عبدالرحیم ملازاده، سرکرده جیش العدل

عبدالرحیم ملازاده 55 ساله، معروف به «ابومنتصر بلوچی» با نام مستعار صلاح الدین فاروقی رهبری گروهک تروریستی جیش العدل را بر عهده دارد. وی تحصیلکرده دانشگاه های مدینه، دمشق و لبنان است که سال ها پیش از ایران به کویت پناهنده شده و در طی این مدت از توهین  به تمام ارکان جمهوری اسلامی پرهیز نمی کند. ملازاده همچنین از گردانندگان اصلی یکی از شبکه های فارسی زبان ضد ایرانی و ضد شیعی به نام وصال وابسته به تلویزیون «الوصال» کویت است که این شبکه ارتباط علنی نیز با برخی سرویس های اطلاعاتی کشورهای عربی دارد. شبکه فارسی وصال در واقع به پیشنهاد ملازاده تأسیس گردیده و هم اکنون مشغول به فعالیت است. بخش عمده ای از برنامه های این شبکه نیز همچون اصلاح و منبر جهانی توسط همین فرد مدیریت و اجرا می­شود؛ شبکه سرتاسر توهین و اهانت که از هیچگونه هتاکی به ارزش های اسلامی و آموزه های دینی و همچنین ائمه اطهار و علمای بزرگ اسلامی نیز دریغ نمی کند.

جیش العدل و سرمایه گذاری رسانه ای و سیاسی قدرت های بزرگ بر روی آن

واقعیت این است که قدرت های بزرگ در عرصه روابط بین‌الملل بخصوص ایالات متحده، همواره به گروه‌های افراطی بی‌ریشه و منفور نظیر جیش العدل که دارای رویکردهای سلفی گرایانه، تکفیری و وهابی می باشند، ولو اینکه همواره این گروه ها را تحت حمایت های گسترده و پنهان رسانه ای و سیاسی - امنیتی خود قرار داده اند،

نگاهی ابزاری و دوجانبه دارند.

در رابطه با حمایت رسانه ای آمریکا از این قبیل گروه ها باید گفت، در صورتی‌که به مالکیت سرورهای پایگاه‌های اینترنتی گروه های تکفیری و سلفی توجه کنیم، مشخص می‌شود که بیشتر آن ها متعلق به شرکت‌های آمریکایی است. نکته دقیقاً همین جاست. اگر وب‌گاه و پایگاهی در ایالات متحده آمریکا به تهییج افکار عمومی جهت قتل شهروندان آن کشور مبادرت کند، گردانندگان آن فوراً به‌عنوان تروریست تحت تعقیب قرار می‌گیرند و فعالیت پایگاه مزبور متوقف می‌شود؛ اما در صورتی‌که چنین پایگاهی در راستای تفرقه و نفاق و کشتار در میان مسلمانان فعالیت کند، مادام که در تعارض با امنیت ایالات‌متحده آمریکا نباشد، فعالیتش به‌صورت رسمی در پایگاه‌های آمریکایی جریان دارد. این دوگانگی در رفتار به این معناست که مسلمانان نسبت به شهروندان غربی، انسان‌های درجه دو و فاقد اهمیت‌اند؛ چنانکه در جنایات مربوط به رژیم غاصب صهیونیستی نیز همین قاعده را برقرار می‌کنند.

از سوی دیگر باید توجه داشت که استعمارگران غالباً بصورت مستقیم وارد عمل نمی‌شوند. آنان با آگاهی بر زمینه‌های تفرقه و تضاد، ترتیبی می‌دهند تا مسلمانان خود به جان هم بیفتند؛ بی‌آنکه بدانند اصل ماجرا از چه قرار بوده است. واکنش غربی‌ها در قبال عملیات‌ تروریستی القاعده و مانند آن در جهان اسلام، معمولاً محکومیت آن است؛ اما این محکومیت موجب نمی‌شود تا شبکه‌های ماهواره‌ای تکفیری الخلیجیه، صفا، وصال و مانند آن تحریم شوند و یا پایگاه‌های اینترنتی مخالفان وحدت اسلامی که به اشکال مختلف سراسر شعار قتل و کشتار را سر می‌دهند، از سرورهای غربی حذف شوند.

 

به عنوان ارزیابی نهایی باید تأکید داشت قدرت های بزرگ بویژه آمریکا که بازیگری قهار و هوشیار در میدان هرج و مرج آمیز و آنارشیک روابط بین‌الملل هستند، ضمن اینکه ساختاربندی و چیدمان و قواعد بازی در این میدان را نیز خود بر عهده دارند، بهتر از هر کسی می‌دانند که سلفی گری و گروه‌های زیرشاخه آن همانند جیش العدل که خشونت طلبی، افراط گرایی، قرائت های ارتجاعی از دین و اختلاف افکنی میان فرق مختلف اسلامی از جمله تسنن و تشیع را سرلوحه اصلی فعالیت های خود قرار داده اند، در واقع بیش از آنکه این قبیل گروهک ها برای آمریکا چالش در بر داشته باشند، فرصت آفرین هستند.

بر این اساس و طی سال‌های گذشته و اکنون، اولاً، آمریکا توانسته است با استفاده از تهدید القاعده، حضور هژمونیک خود را در زیرسیستم امنیتی خلیج فارس تا حدودی تثبیت کند، ثانیاً، با استفاده از این تهدیدات امنیتی که ناشی از اقدامات تروریستی گروهک های تکفیری همانند جیش العدل و القاعده و . . . است، فضای اسلام‌هراسی را در جهان حاکم کرده و با رسانه‌های جریان غالب به آن دامن بزند، ثالثاً، مشکلات داخلی خود را با ترساندن مردمشان از تروریسم سلفی از چشم‌ها انداخته‌ و رابعاً، هرجا که لازم بوده از قدرت نظامی سلفی‌ها برای منافع خود بهره جوید

از این رو گروهک های تروریستی فعال در منطقه غرب است دقیقاً در راستای همان چیزی حرکت می کنند که قرابت عجیبی با منافع آمریکایی – صهیونیستی و برخی از دولت های اروپایی دارد. در این راستا در قرقیزستان به دنبال احیای خلافت اسلامی هستند، در افغانستان به ستیزه جویی و زندگی سراسر جنگ و خشونت روی خو گرفته اند، در کویت تکیه بر کرسی های پارلمان زده اند، در عربستان چاه های نفت به دست گرفته اند و در سوریه نیز به عنوان میدانی جدید، به نام جهاد مشغول خون و خون ریزی هستند؛ جهادی که استفاده از خشونت و رویکردهای تکفیری و قتل عام و ترور و ایجاد ترس و وحشت و ناامنی وجوه بارز آن است.

منبع

http://www.irinn.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۲ ، ۲۰:۰۲
محسن حسینی

به مادر قول داده بود بر می گرده…
چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت :
بچه ام سرش بره ولی قولش نمی ره …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۲ ، ۱۱:۳۵
محسن حسینی




ﭼـــﻔﯿـــﻪ

ﭼـــﻔﯿـــﻪ ﯾــــﻪ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿـــﺪﺯﺩﻧﺪ ﻓﺮﯾـــــﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧـــﻪ

.
.
.
.
ﺁﺁﻫﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ
ﺣﻮﻟﻢ، ﻟﺤﺎﻓﻢ، ﺯﯾﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ،ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ،ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﻢ،ﻣﺎﺳﮑﻢ،
ﮐﻼﻩ ﻡ، ﮐﻤﺮﺑﻨﺪﻡ،
ﺷﺎﻟﻢ، ﺟﺎﻧﻤﺎﺯﻡ، ﺳﺎﯾﻪ ﺑﻮﻧﻢ،،ﺟﺎ ﻧﻮﻧﯿﻢ

ﻫــــــﻤﻪ ﺯﻧــــــــﺪﮔﯿﻤﻮ ﺑﺮﺩﻥ ...


از زبان یکی از دوستان
ﻋﺎﻗﺎ ﻣﻦ ﺑﭽﻪ ﯼ ﻣﺸﻬﺪﻡ
ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﺎﻧﮏ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﺮﻧﺪﻩ ﯼ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﻣﺸﻬﺪ
ﻣﻘﺪﺱ ﺷﺪﯾﺪ
ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺗﻮ ﺷﻮﮐﻢ ﮐﻪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﻨﻮ ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺑﺮﻥ !


کالپاچینو
ﺍﮔﺮ ﻛﻠﻪ ﭘﺎﭼﻪ ﻏﺬﺍﻯ ﺍﻳﺘﺎﻟﻴﺎﻳﻰ ﺑﻮﺩ، ﺍﺳﻤﺶ " ﻛﺎﻝ
ﭘﺎﭼﻴﻨﻮ" ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺭﺩﻧﺶ ﻫﻢ ﺧﻴﻠﻰ ﻛﻼﺱ ﺩﺍﺷﺖ


چکمه
مورد داشتیم دختره رفته مهمونی تا اومده از تو چکمش بیاد بیرون مهمونی
تموم شده!


کادو
دقت کردین اونایی که میگن کادوت محفوظه دروغ میگن و هیچوقتم بهتون کادو نمیدن؟؟؟


عابربانک
تو این مملکت هیچی درست کار نمیکنه ولی عابر بانک ها مثل ماه کار میکنن.خو لامصب یه بار یه هزاری بیشتر بده.

باااااازم کلیپس
مورد داشتیم
.
.
.
.
.
.
.
به پسره گفتن چرا هنوز ازدواج نکردی??!!
گفته :اخه هنوز کیلیپس ارزوهامو پیدا نکردم...



این دیگه جدید ترین ورژنه
بدبخت پسره رفته خواستگاری الان 3 ماه تو کماس میدونی چرا؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
دختره خم شده تا داماد چایی رو برداره نگو کلیبس دختره رفته تو حلق داماد...

اروپاییا مردن از گشنگی
یعنی اینقد که تو 20:30 گفتن اروپا قحطی و بدبختیه انتظار داشتم
بازی بارسلونا با سلتیک با توپ پلاستیکی دولایه بیان تو زمــین !

بسیااار عالی
استاد من نفهمیدم میشه یه بار دیگه توضیح بدید ؟

ببین عزیزم Ώ ? ֽ ـ •⅛n⅞∞ ∫ ≈ ≪ ױ ײ ׳ ∂ ∆ ∏ ∑

مرسی استاد الان قشنگ فهمیدم خیلی ممنون !!

موبایل
اعتراف میکنم که وقتی یکی به موبایلم زنگ میزنه و بهم میگه "صدات قطع و وصل میشه" بدونه اینکه هیچ تکونی به خودم بدم میگم "الان خوب شد"
تو 99% میگن اره اره الان خوبه...


اس
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺣﻮﺻﻠﻢ ﺳﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ .
ﺑﻪ ﯾﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻧﺎ ﺷﻨﺎﺱ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﻦ ﺟﺴﺪﻭ
ﻣﯿﺎﺭﻡ
ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ ﭘﻮﻟﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ .
ﻫﯿﭽﯽ ﻃﺮﻑ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﻗﺮﺍﺭﻣﻮﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪ
ﺩﻓﻨﺶ ﮐﻦ . ﻓﻘﻂ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﻗﻄﻊ ﮐﻦ ﺑﯿﺎﺭ ﺑﺮﺍﻡ
ﺗﺎﻣﻄﻤﻌﻦ
ﺑﺸﻢ ﮐﺸﺘﯿﺶ :|
ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ
ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺷﺪﻧﺎ
ﯾﺎﺭﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﺮﯾﺾ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ

خواستگار
یه بار یه خواستگار اومد منم کلاس گذاشتم گفتم میخوام درس بخونم
هیچی دیگه پا شدن رفتن
هر چی گفتم بابا فقط دو صفحه مونده گوش ندادن

کفاصطااا


بازم خخخ
این دخترایی هستن که کلیپسشون دو برابر کله شونه،
گوششون از مقنعه و شال بیرونه ازش گوشواره و النگو و
بند آویزونه!
اقا اینا امام زاده سیارن ... هم گنبد دارن هم ضریح!
احترام بذارید


یه خبر بد

خبر فوری خبر فوری
سقوط هواپیما در آسمان ایران
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لحظاتی پیش با خبر شدیم هواپیمای مسافربری که از نیویورک عازم دبی بود از آسمان کشورمون عبور کرد اما لحظاتی بعد از ورود در آسمان ایران متوجه خطوط عجیبی در رادار میشه و ناگهان با چیز عجیبی برخورد میکنه و متأسفانه در خلیج فارس سقوط می کنه به گزارش خبرگذاری های معتبر جهانی پس از کشف و بررسی جعبه سیاه علت سقوط هواپیما برخورد با کلیپس یه دختر ایرانی بوده روحشان شاد و یادشان گرامی

پاکستانی
مکالمه دو پاکستانی:
1. منفجرتیم
2. اختیار داری، انفجار از ماست.


زذظض
به داداشم میگم فلان کلمه رو با کدوم "ز" مینویسن؟
میگه با "ز" یه نقطه!
من
ز
ذ
ض
ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۲ ، ۱۱:۳۹
محسن حسینی

 

مقدمه

چرا حضرت زهرا علیهاالسلام ؟

چرا غدیر؟

هرکس را که من مولاى او باشم، على نیز مولاى اوست

به خدا سوگند! ولایت و رهبرى براى على علیه‏السلام است

غدیرخم را فراموش کرده‏اید!؟

آیا جاى عذرآوردن باقى مانده؟

سخن آخر


مقدمه


هفتاد روز از حادثه بسیار مهم و تاریخى غدیر خم گذشته بود که رسول مکرم اسلام صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم دیده از جهان خاکى فرو بست و روح مطهرش به عالم ملکوت عروج کرد. ارتحال پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم موجى از غم و اندوه در فضاى جامعه نوپاى اسلامى ایجاد کرد. بار مصیبت چنان سنگین شد که بسیارى در حیرت فرو رفته و از خود بی خود گشتند و از تصمیم‏گیرى مناسب و شایسته باز ماندند. جمعى نیز که از قبل خود را آماده چنین روزى کرده بودند، حال و هواى جامعه را براى ایجاد گرد و غبار، مناسب یافتند و با گِل آلودن نمودن آب، به دنبال گرفتن ماهى مراد خود رفتند. ستاره امیدى که در غدیر خم طلوع کرده و آرام‏بخش دل‏هاى مؤمنان گشته بود، در لابلاى گرد و غبار فتنه، از دیدگان کم فروغ، محو شد. در میان ظلمت ارتحال آفتاب، شب‏پره‏ها به تکاپو افتادند و با هجوم به خانه وحى، تلاش مذبوحانه‏اى را براى فرونشاندن نور خدا آغاز کردند؛ غافل از آن که نور خدا با آن دسیسه‏ها خاموش شدنى نیست.

گر چه در این حمله و هجوم، آتش به کاشانه تنها یادگار رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ افتاد، و گل محمّدى صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏ آله ‏و سلم مظلومانه در پشت در، پرپر گشت، سینه دریایى‏اش شکافت و پهلویش بشکست؛ اما در عین حال، او، قدِ خمیده از ظلم و ستم را برافراشت و با دست الهى خود به دامن ولایت آویخت و با تمسک به حبل الله المتین و با صلابت و شهامتى بى‏نظیر از حقانیت امیرمؤمنان علیه‏السلام سخن‏ها گفت، و از غربت او نشان‏ها داد.

 

زهراى اطهرعلیهاالسلام دفاع جانانه‏اى از ولایت امیرمؤمنان علیه‏السلام نمود و در این راه، مشتاقانه جام پرافتخار شهادت را سر کشید و افتخار اولین شهید راه ولایت را تا ابد به نام خود ثبت کرد؛ ولى این دفاع نیز همانند خود آن بانوى بزرگوار، در هاله‏اى از غربت و مظلومیت قرار گرفت و آن گونه که سزاوار بود به شیعیان وى نیز منتقل نشد.

به رغم عمر بسیار کوتاه حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام ، پس از ارتحال پدر بزرگوارشان، آثار به یادگار مانده از ایشان در آن دوران بحرانى و پر تنش، بیانگر عزم راسخ و صلابت و شجاعت فوق العاده حضرت در دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیه‏السلام است. جدیت ایشان در این راه، که منجر به شهادت مظلومانه‏اش شد، نشان از توجه ویژه و اهتمام خاص حضرت به مسأله امامت امت و زمامدارى جامعه مسلمانان دارد.

از جمله محورهایى که در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام جلب توجه مى‏کند، نقل «حدیث غدیر» است که موضوع نوشتار حاضر نیز همین مطلب است. در این نوشتار تلاش شده است استنادات حضرت به حدیث غدیر، در حد امکان از منابع کهن و معتبر حدیثى و تاریخى جمع آورى و تقدیم علاقمندان به غدیر گردد؛ اما قبل از پرداختن به این موضوع، پاسخ به دو سؤال ضرورى به نظر مى‏رسد:

1.چرا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام محور بحث قرار گرفته است؟

2.چرا در میان سخنان ایشان، فقط به حدیث غدیر پرداخته شده است؟

 
چرا حضرت زهرا علیهاالسلام ؟

چه ویژگى‏هایى در شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام هست که موجب شده ایشان به عنوان محور اصلى بحث، انتخاب و استناد آن حضرت به حدیث غدیر، از اهمیت خاصى برخوردار گردد و حتى بر اعتبار آن حدیث بیافزاید؟

دلایل فراوانى براى انتخاب حضرت زهرا علیهاالسلام وجود دارد از جمله:

1.حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیک‏ترین نسبت را با رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم داشت. او یگانه دختر رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم بود که نسل پاک نبوى از طریق او ادامه مى‏یافت و امامان از فرزندان ایشان بودند. احترام فوق العاده پیامبر خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ و سلم نسبت به این دختر، حاکى از شخصیت ممتاز او بود و سفارش‏هاى مکرر رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله ‏و سلم به مؤمنان درباره حفظ حرمت او، منزلت بس عالى او را براى همگان روشن ساخته بود. حضرت زهرا علیهاالسلام بیش از همه، متوجه این موقعیت عالى بود و سنگینى بار مسؤولیت را نسبت به این جایگاه، بر دوش خود احساس مى‏کرد و به همین علت بیشترین تلاش خود را جهت استفاده کامل و مفید از این موقعیت، براى یارى دین خدا و امام حق به عمل آورد.

2.قرآن منزلتى رفیع و عظمتى خاصى براى حضرت فاطمه علیهاالسلام تعریف کرده است. در آیه مباهله با تعبیر «نسائنا» از ایشان یاد شده و در آیه تطهیر، خداوند بر پاک و مطهر بودنشان شهادت داده است. در سوره «الانسان» با یادآورى داستان اطعام یتیم و مسکین و اسیر و اخلاص وصف ناشدنى ایشان، از برترین پاداش‏هاى الهى در حق آنان یاد شده است. و در کوچک‏ترین سوره قرآن یکى از بزرگترین عطایاى الهى به حضرت رسول صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله، وجود نازنین زهراى اطهر، که حقیقت کوثر است، معرفى شده و در آیه مودّت، محبت ایشان اجر رسالت نبوى صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله‏ و سلم به شمار آمده است.

همه اینها و آیات دیگر، بیانگر مقام رفیع معنوى و کمال عبودیت و عصمت ایشان بوده و جایگاه خاص هدایتى ایشان را در جامعه اسلامى تبیین مى‏نماید.

3.فاطمه زهرا علیهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنیا آمد و از همان اوان کودکى، در کانون اصلى مبارزه، با طعم سختى‏ها و مشکلات آشنا شد. هیچ کس مانند او شاهد زحمات طاقت فرسا و شبانه روزى رسول خدا صلوات الله علیه نبود. گرد و غبار خستگى، با دستان کوچک او از رخسار مبارک رسول خدا صلى ‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ پاک مى‏شد و در خلوت‏هاى پیامبر، او بود که درد دل‏هاى پدر را به گوش جان مى‏شنید و با نثار محبت‏هاى خود او را غرق در سرور مى‏کرد و همانند مادرى دلسوز، سر حضرت را بر دامن مى‏گرفت و آرام بخش دلش مى‏گشت؛ تا آنجا که از پدر لقب «امّ ‏ابیها» را دریافت نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام نمى‏توانست بعد از ارتحال رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ شاهد پژمرده شدن نهال نورس اسلام باشد، که با آن همه زحمات رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و‏ آله‏ از زمین سر برآورده و با خون دل‏هاى فراوان سیراب شده بود. آیا شخصیتى مانند زهرا علیهاالسلام مى‏توانست در مقابل این مسأله، خاموش بنشیند و نگران نباشد؟

4.حضرت زهرا علیهاالسلام همسرى امیرمؤمنان علیه‏السلام را بر عهده ‏داشت که دومین شخصیت ممتاز جهان اسلام؛ بلکه جهان بشریت بود. پیوند این دو نور الهى از نوع پیوندهاى عادى زمینى نبود؛ بلکه بنا به تصریح رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ این ازدواج یک « پیوند آسمانى» بود و اگر على علیه‏السلام نبود، براى زهراى اطهر علیهاالسلام همسرى شایسته پیدا نمى‏شد. شناخت حضرت از شخصیت امیرمؤمنان علیه‏السلام عمیق‏ترین شناخت‏ها بود. آنچه را که دیگران فقط شعاعى از على علیه‏السلام دیده بودند، ایشان با تمام وجود خود لمس کرده بود و از اخلاص و صفاى علوى و از سوز دل و خیرخواهى وى آگاه بود. او از جان گذشتگى‏هاى فراوان على علیه‏السلام و شهادت‏طلبى‏هاى او را هماره تجربه کرده بود. فاطمه علیهاالسلام پیکر پر جراحت على علیه‏السلام را بارها و بارها مداوا نموده بود و شاهد بود چگونه زخم‏هاى گذشته التیام نیافته، زخم‏هاى جدیدى بر همان جا مى‏نشیند؛ اما على علیه‏السلام خم به ابرو نمى‏آورد و همیشه در پیشاپیش صف مجاهدان در راه خدا قرار داشت.

5.حضرت‏ زهرا علیهاالسلام در بیت نبوت بزرگ شده بود و در دوران ده ساله حکومت اسلامى در کانون اصلى حوادث مهم سیاسى و اجتماعى قرار داشت و با تیزبینى و هوشیارى فوق‌العاده خود، تمامى جریانات آشکار و پنهان را مى‏شناخت و از ویژگى‏هاى افراد مؤثر نیز آگاهى کامل داشت. او از یک سو، رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ را دیده بود که براى تداوم صحیح حکومت اسلامى و بالندگى و رشد آن، تدابیر مختلفى مى‏اندیشید و زمینه سازى‏هاى لازم را براى امامت امیرمؤمنان علیه‏السلام فراهم مى‏آورد و از سوى دیگر، شاهد نگرانى‏هاى رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ و یاران نزدیک وى از وجود جریانات مخفى و مرموز در بطن جامعه بود که در صدد بودند با دستیابى به قدرت، مسیر حکومت اسلامى را تغییر دهند.

با وفات رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ نگرانى‏ها جدى‏تر شد و جریانات پنهان سر برون آوردند و از بحران به وجود آمده بیش‏ترین استفاده را کرده و بر اوضاع مسلط شدند. زهراى اطهر علیهاالسلام با آگاهى کامل از تدابیر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و‏ آله‏ جهت امامت امیرمؤمنان علیه‏السلام و با شناختى که از شخصیت على علیه‏السلام داشت، که یگانه فرد شایسته براى زمامدارى مسلمانان بود و با اطلاع از اوضاع سیاسى جامعه نوپاى اسلامى که با صدها خطر مواجه بود، وظیفه خود مى‏دانست که از حق الهى امیرمؤمنان علیه‏السلام دفاع نماید و در این راه، هیچ کوتاه نیاید. به همین دلیل بیش‏ترین حمله نیز به ایشان شد و خشن‏ترین برخوردها با او صورت گرفت و آن حضرت نیز با کمال شجاعت و شهامت تا پاى جان ایستاد.

 

6.همان گونه که با آغاز رسالت پیامبراسلام صلى‏الله‏علیه‏ و‏ آله‏ شخصیت ممتازى چون خدیجه در کنار ایشان قرار گرفت و در دوران غربت اسلام، با تمام توان و استعداد به یارى حضرتش پرداخت، با آغاز امامت امیرمؤمنان علیه‏السلام نیز، شخصیت بى‏نظیرى همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام به حمایت از ایشان شتافت و همه سرمایه‏هاى خود را در دفاع از مولاى متقیان نثار کرد. او با سعى و تلاش شبانه روزى خود غبار غربت را از رخسار امیرمؤمنان علیه‏السلام زدود و تحمل بارسنگین مظلومیت را براى ایشان آسان نمود و به حق، لقب «اولین شهید راه ولایت» را به خود اختصاص داد. اولین شهید راه ولایت یعنى کسى که در آن فضاى پر شبهه، و آکنده از فتنه‏هاى گوناگون که در لابلاى غبار برخاسته از آشوب و بلوا همه را گرفتار کرده بود، بتواند با حفظ بصیرتِ خود، لحظه‏اى در تشخیص حق خطا نکند و در دفاع از حق کم‏ترین تردیدى به خود راه ندهد. چنین انتظارى در آن شرایط، فقط از حضرت زهرا علیهاالسلام انتظار مى‏رفت و بس. الحق که ایشان این رسالت را به نحو احسن و اکمل به انجام رساند. به راستى آن حضرت با کلام و عمل خود نشان داد که «ولایت»، قلب تپنده مکتب و روح دین است و بر کسانى که دغدغه حفظ مکتب دارند، جان فشانى در راه ولایت و گذشتن از همه تعلقات براى پاسدارى از امامت، مهم‏ترین وظیفه است. به همین دلیل است که تک تک کلمات ایشان سندى زنده و گویا و در کمال اعتبار براى همه دلسوزان دین و امت است. سندى که با خون پاک حضرت زهرا علیهاالسلام به امضا رسیده است و همچون امانتى گرانبها در دستان شیعیانش قرارگرفته، تا با اقتدا به آن بزرگوار، راه پر فراز و نشیب دفاع از دین و ولایت را با قدم‏هاى استوار و پر صلابت بپیمایند.

 
چرا غدیر؟
با این که سخنان زیادى در موضوعات مختلف از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده است، چرا در مقاله حاضر فقط حدیث غدیر، مورد توجه قرار گرفته است؟ چه خصوصیاتى در حدیث غدیر هست که محور اصلى بحث گشته است؟

در جواب باید گفت: گر چه شیعه براى اثبات ادعاى خود ـ مبنى بر امامت امیرمؤمنان علیه‏السلام و جانشینى ایشان نسبت به پیامبر ـ دلایل فراوانى دارد؛ اما در این میان، حدیث غدیر از ویژگى‏ها و امتیازاتى برخوردار است که آن را نسبت به دلایل دیگر، برتر و شاخص‏تر کرده است؛ از جمله:

الف- علاوه بر محدثان شیعه که همگى حدیث غدیر را نقل کرده‏اند، اغلب محدثان بزرگ اهل سنت و مورخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحت آن را تأیید نموده‏اند؛ تا آنجا که اگر کسى در صحت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتى مسائل بدیهى اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.

ب- گرچه رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ در فرصت‏هاى مختلف و موقعیت‏هاى متفاوت، بر امامت و جانشینى حضرت على علیه‏السلام تصریح کرده بودند؛ اما اعلام رسمى این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به این که این اعلام بعد از«حجة ‏الوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیک شدن حادثه رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ بودند و به طور طبیعى در انتظار معرفى جانشین ایشان به سر مى‏بردند؛ رسمیت بیشترى به روز غدیر داده بود.

ج- اجتماع عظیم مردم نیز در غدیر خم، کم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیک رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و‏آله‏ را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهم‏ترین خبر حج آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشت‏ساز آگاه سازند. با توجه به این نکته که حج آن سال نیز آخرین حجى بود که مسلمانان به همراهى رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ برگزار کرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حساسیت حدیث غدیر بیشتر آشکار مى‏شود.

د- آماده کردن فضا براى اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایى در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ این اجتماع را در محلى تشکیل داد که در آنجا راه‏هاى مختلف از هم جدا مى‏شد. بنابراین به جمعى که از آن محل گذشته بودند، خبر دادند که جهت استماع سخنان رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر کنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبرى فراهم کردند و رسول خدا صلى‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ در اجتماع عظیم مردم به سخنرانى پرداخت.

مقدمه چینى‏هاى حضرت در سخنانش و سؤالاتى که از مردم کردند و سپس صراحت کلام حضرت در معرفى امیرمؤمنان علیه‏السلام و بلند کردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجیه و تأویلى بست و «غدیر خم» را در تاریخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.

ه- آیه‏اى که قبل از اعلام رسمى ولایت امیرمؤمنان علیه‏السلام نازل شد، بیانگر اهمیت فوق العاده غدیر بود و از سویى، بیانگر نگرانى‏هاى رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ در این زمینه هست:

«یا ایّها الرّسول بلغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس انّ الله لایهدى القوم الکافرین»1؛ اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنى، رسالت او را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مى‏دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمى‏کند.

در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزى خطاب به رسول خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت على علیه‏السلام را، مساوى با عدم تبلیغ رسالت الهى معرفى مى‏نماید و در مقابل نگرانى‏هایى که رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مى‏شود.

اما آیه‏اى که بعد از اعلام ولایت على علیه‏السلام در غدیر نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دل‏هاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطرى به آنان بخشید:

«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونى الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم‏الاسلام دیناً»2؛ امروز کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آن‏ها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم .

و- فرمان رسول خدا صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله‏ به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنى بر بیعت با امیرمؤمنان علیه‏السلام نیز حادثه مهمى بود که در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان علیه‏السلام دست بیعت دهند و اعلام وفادارى کنند. به همین منظور، خیمه‏اى فراهم شد و على علیه‏السلام در آن خیمه نشست و مسلمانان یکایک با ایشان بیعت کردند و حتى روش خاصى براى بیعت زنان با حضرت تدارک دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ بیعت نمایند.

به رغم صراحت سخنان رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ در غدیر و شفاف بودن مقصود ایشان، پس از ارتحال آن حضرت، مشکلات عدیده‏اى بروز کرد و مسیر ترسیم شده از طرف آن بزرگوار تغییر نمود. در چنین شرایطى بود که حضرت زهرا علیهاالسلام با موقعیت خاصى که در میان امت مسلمان داشت، به حمایت از امیرمؤمنان علیه‏السلام برخاست و با استدلال‏هاى قوى و منطق متین، از حق الهى على علیه‏السلام دفاع نمود و با تأکید بر جریان غدیر خم و کلمات صریح رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ در آن روز تاریخى، پرده از رخسار حقیقتِ غبار گرفته بر گرفت و مسلمانان را به بیعتى که در غدیرخم با امیرمؤمنان علیه‏السلام داشتند، متوجه ساخت؛ تا براى چندمین بار، حجت بر آنان تمام شود و راه دفاع از حق تا ابد بر روى شیفتگان حق هموار گردد.

لازم به ذکر است که شیعیان اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام نیز در طول تاریخ بیش‏ترین تلاش را براى حفظ و صیانت از حدیث غدیر به عمل آورده‏اند و در مباحثات علمى خود، پیوسته به آن احتجاج نموده‏اند. خداوند را سپاسگزاریم که بر اثر تلاش عالمان بزرگ اسلامى، امروز نیز حدیث غدیر بر تارک احادیث به یادگار مانده از رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ مى‏درخشد و جایگاه ویژه خود را حفظ نموده است و حقیقتاً مى‏تواند مهم‏ترین عامل «وحدت» بین تمام گروه‏هاى مسلمان باشد.

امید است کلماتى که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پیرامون غدیر تقدیم مى‏گردد، در روشن‏تر شدن راه حقیقت جویان، مفید و کارگشا باشد. ان‏شاءالله!

 
هرکس را که من مولاى او باشم، على نیز مولاى اوست
ابوالخیر محمد جزرى شافعى (متوفّاى 833 ق.) در کتاب أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابى‏طالب با سند بسیار زیبایى، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین نقل مى‏کند:

فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا علیه‏السلام از عمه‏هایش فاطمه، زینب و ام کلثوم، دختران امام موسى بن جعفر علیه‏السلام نقل مى‏کند که آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق علیه‏السلام از عمه‏اش فاطمه، دختر امام محمدباقر علیه‏السلام و او از عمه‏اش فاطمه دختر امام زین العابدین علیه‏السلام نقل مى‏کند که فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه‏السلام از عمه‏شان ام‏کلثوم دختر امیرمؤمنان علیه‏السلام نقل مى‏کند که مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر مکرم رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله خطاب به مردم فرمود:

«أنسیتم قول رسول الله صلى‏ الله ‏علیه‏و‏آله‏ یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏: أنت منى بمنزلة هارون من موسى(3)؛ آیا کلام رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ را فراموش کردید که در روز غدیر خم فرمود:«هرکس را که من مولاى او باشم، پس على نیز مولاى اوست.»و کلام دیگر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏ که فرمود: «یا على! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسى علیه‏السلام مى‏باشد.»

نکته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت علیهم‏السلام به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونه‏اى که پاسدارى از حریم ولایت با نقل مستمر حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یک سیره دائمى شده بود و سعى و کوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى که رسول خدا صلى‏الله‏علیه ‏و ‏آله‏ در غدیر خم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدى و قابل تأمل است.

در حقیقت، این اهتمام و جدیت، میراثى بود که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به آنان رسیده بود. و درسى بود که از مکتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربى دفاع از ولایت بود که با منطق بسیار مستحکم خود و با صلابت و استوارى غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهل‏بیت علیهم‏السلام و خاندان پر برکتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدت‏هاى طاقت فرساى خود این امانت را به نسل‏هاى بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.

نکته مهم دیگر حدیث، این است که امامان معصوم علیهم‏السلام در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقى بین دختران و پسران نمى‏گذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سیراب مى‏ساختند و بار مسؤولیت حفظ امانت‏هاى الهى و یادگارهاى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ و فاطمه زهرا علیهاالسلام را بر عهده آنان مى‏گذاشتند و آنان نیز با شایستگى، این امانت‏ها را به نسل‏هاى بعدى انتقال مى‏دادند. این حدیث، نمونه‏اى از احادیث «فاطمیات» است و نمونه‏هاى فراوان دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد.

به راستى خاندان اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام خاندان علم و دانش و حکمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.

 
به خدا سوگند! ولایت و رهبرى براى على علیه‏السلام است
پس از رحلت رسول مکرم اسلام صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ جمعى از مهاجران و انصار در سقیفه بنى‏ساعده، گردهم آمدند تا فردى را از میان خود به زمامدارى مسلمانان انتخاب نمایند. مذاکرات و مشاجرات طولانى که بین آنان به وقوع پیوست، در کتاب‏هاى تاریخى به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبکر بیعت کردند و سپس او را به مسجدالنبى صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.

جمعى از اصحاب رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در عهدى که با رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ در روز «غدیر خم» بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانى عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیه‏السلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.

على علیه‏السلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر، در پى وصیت دیگر رسول خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏، با شتاب فراوان به جمع‏آورى قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانى که او را به مسجد و بیعت با ابوبکر فرا مى‏خواندند، مى‏فرمود: «مشغول اجراى فرمان رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و ‏آله‏ و جمع‏آورى قرآن هستم.» اما نگرانى‏هاى هیئت حاکمه جدید، مانع از صبر و تحمل آنان شد و جمعى مأموریت یافتند به هر قیمتى شده که على علیه‏السلام را از منزل خارج و براى گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گرد هم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما على علیه‏السلام امتناع ورزید.

بنابر تصریح ابن قتیبه در کتاب الامامة و السیاسة و دیگر مورخان، عمر دستور داد هیزم و آتشى فراهم کنند و قسم یاد کرد که اگر على علیه‏السلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد کشید. عده‏اى به او اعتراض کردند که در این خانه، فاطمه دختر رسول الله صلى‏الله‏علیه‏ و آله‏، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏ و یادگارهاى ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش مى‏کشى؟ عمر که اعتراض عمومى را مشاهده کرد، گفت: به راستى گمان کردید که من چنین کارى را انجام مى‏دهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت که در بیرون منزل اجتماع کرده بودند، فرمود:

«لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منکم ترکتم رسول الله صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ جنازة بین أیدینا و قطعتم أمرکم فیما بینکم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً کأنّکم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. والله لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها الرجاء و لکنّکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیّکم، والله حسیب بیننا و بینکم فى‏الدّنیا و الآخرة(4)؛ من قومى همانند شما سراغ ندارم که این چنین عهد شکن و بد برخورد باشند! پیکر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ را بر روى دستان ما گذاشته و رها کردید و عهد و پیمانى که در میان خود داشتید، قطع کردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبرى ما اهل‏بیت را انکار کردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقى براى ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ در روز غدیر خم آگاهى نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبرى را براى على علیه‏السلام تعیین کرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولى شما رشته‏هاى پیوند میان خود و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏ را پاره کردید. بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد کرد.»

 
غدیرخم را فراموش کرده ‏اید!؟
در دوران غربت بعد از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏، که توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایى که مردم مى‏توانستند با حضرت زهرا علیهاالسلام دیدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سیدالشهدا بود. از جمله کسانى که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او مى‏گوید:

پس از وفات رسول الله صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ فاطمه زهرا علیهاالسلام را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالى که به شدت منقلب بود و اشک مى‏ریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برایم پیش آمده است که مى‏خواهم با شما در میان بگذارم .

فرمود: بپرس!

عرض کردم: آیا رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ قبل از وفات خود، تصریحى بر امامت على علیه‏السلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّى بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:

«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیر خم را فراموش کرده‏اید؟»

عرضه داشتم: روز غدیر را مى‏دانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسرارى که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:

«اشهدالله تعالى لقد سمعته یقول: علىٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامة؛ خدا را شاهد مى‏گیرم که شنیدم رسول خدا صلى‏الله ‏علیه‏ و ‏آله‏ فرمود: على بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما قرار مى‏دهم. على امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاک و نیک هستند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»

پرسیدم: بانوى من! پس چرا على علیه‏السلام سکوت کرد، و براى گرفتن حق خویش قیام نکرد؟

حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود:

«یا اباعمر لقد قال رسول الله صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله: مثل الامام مثل الکعبة اذ تؤتى ولا تأتى ـ أو قالت: مثل علىّ ـ ثمّ قالت: أما والله لو ترکوا الحقّ على أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فى‏الله اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره الله و أخّروا من قدّمه الله، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا الله یقول:« و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»(5)؟ بل سمعوا ولکنهم کما قال الله سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى فی الصُّدُورِ»(6) هیهات بسطوا فى الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ اى اباعمر، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و‏ آله‏ فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن مى‏روند، نه آن که کعبه به سراغ مردم بیاید.

سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:

آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مى‏کردند و از عترت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و‏آله‏ اطاعت مى‏نمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمى‏کردند، و امامت همان گونه که پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ معرفى فرمود، از على علیه‏السلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینى به جانشینى دیگر به ارث مى‏رسید. اما کسى (ابوبکر) را مقدم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسى (على) را کنار زدند که خدا او را مقدم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعت‏ها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزیدند و بر اساس رأى و نظر شخصى عمل کردند، هلاکت و نابودى بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:

«پروردگار تو هر چه بخواهد، مى‏آفریند و هر چه بخواهد، برمى‏گزیند، آنان (در برابر او) اختیارى ندارند.»

آرى شنیدند، همان گونه که قرآن فرمود:

«چشم‏هاى ظاهر نابینا نمى‏شود، بلکه دل‏هایى که در سینه‏هاست، کور مى‏شود.»

افسوس که آنان آرزوها و هوس‏هاى خود را تحقق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.

پروردگارا! به تو پناه مى‏برم از کمى یاران پس از فراوانى آنان.»(7)

 
آیا جاى عذرآوردن باقى مانده؟
«غصب فدک» انتقامى بود که از حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل حمایت‏هایش از حق امیرمؤمنان علیه‏السلام گرفته مى‏شد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیه‏السلام و نگرانى هیئت حاکمه از تأثیر کلام حضرت زهرا علیهاالسلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگى در برابر قدرت حاکمه هزینه‏هاى سنگینى دارد و از سوى دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلى هیئت حاکمه با حضرت زهرا علیهاالسلام مسائل مالى و دنیوى است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!

آنها مى‏دانستند که خاندان رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و ‏آله‏ و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگى به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایدارى از اصالت آن است و اگر این واقعیت براى عامه مردم به اثبات برسد پایه‏هاى لرزان حکومت جدید، سست‏تر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژه‏اى بودند که اذهان مردم را به سوى دیگرى هدایت کنند و مشکل اصلى حکومت با خاندان رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و ‏آله‏ را دعواى ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ مشروعیتى براى کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.

حضرت زهرا علیهاالسلام که به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبه‏اى که طنین سخنان رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ را در اذهان مردم به یاد مى‏آورد، گویى که پیامبر صلى‏الله‏ علیه ‏و ‏آله‏ بر بالاى منبر خطبه مى‏خواند!

حضرت در این خطبه، حقایق فراوانى را با مردم در میان گذاشت، و پرده‏هاى تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبار گرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اول در برابر منطق قوى ایشان تسلیم شد و دستور باز گرداندن فدک را صادر نمود (گر چه با فاصله کمى مجدداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجه است؛ بعد از آن خطبه تاریخى جمعى به حضرت زهرا علیهاالسلام گفتند:

«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لأبى بکر ما عدلنا بعلىّ أحدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو مى‏شنیدیم، به هیچ وجه کسى را بر على علیه‏السلام ترجیح نمى‏دادیم!»

اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیر خم اشاره کرده، فرمود:

«هل ترک أبى یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خدا صلى‏الله‏ علیه ‏و ‏آله‏ پس از حادثه غدیرخم، جایى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»

در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از این که حضرت زهرا علیهاالسلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:

«یا سیّدة ‏النساء لو کان أبوالحسن تکلم فى هذا الأمر و ذکر للناس قبل أن یجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر على علیه‏السلام قبل از این که مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن مى‏گفت و روشنگرى مى‏نمود، ما از او روی گردان نمى‏شدیم، و با فرد دیگرى بیعت نمى‏کردیم!»

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:

«الیک عنى فما جعل الله لأحد بعد غدیرخم من حجّة ولاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیر خم براى هیچ کس عذر و بهانه‏اى قرار نداده است.»(8)

 
سخن آخر
در پایان، ذکر این نکته لازم است که بعد از ارتحال رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ و موفقیت حزب سقیفه در دستیابى به خلافت، مخاطبان حضرت زهرا علیهاالسلام اغلب کسانى بودند که در روز غدیر حضور داشتند و با چشم‏هاى خود رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ را مشاهده کرده بودند که دست على علیه‏السلام را بلند کرده و به مردم نشان داد. آنها با گوش‏هاى خود شنیده بودند که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ فرمود: «من کنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه» و حتى اغلب آنان در آن روز با حضرت على علیه‏السلام دست بیعت داده و جانشینى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏ را به وى تبریک گفته بودند. اگر به ندرت کسانى هم بودند که در غدیر حضور نداشتند، آنان نیز اخبار قطعى آن را از مسلمانان حاضر در غدیر دریافت کرده بودند. دیگر شبهه‏اى در صحّت جریان غدیر وجود نداشت و از لحاظ فاصله زمانى هم کمتر از صد روز از جریان غدیر سپرى نشده بود، و احتمال فراموشى مردم به هیچ وجه قابل اعتنا نبود.

در چنین شرایطى که مخاطبان، علم کافى داشته و بلکه خود در جریان غدیر حاضر و شاهد بودند، اما به هر دلیلى خود را به فراموشى زدند و گاهى نیز با عناد و لجاجت برخورد کردند، زمینه چندانى براى طرح واقعیت‏هاى روشن و غیر قابل انکار نبود، و جز براى اتمام حجّت و یا ثبت در حافظه تاریخ، براى بهره‏مندى آیندگان، ثمره دیگرى نداشت. به همین دلیل است که در آن مقطع خاص، فقط دو مورد از امیرمؤمنان علیه‏السلام استناد به حدیث غدیر نقل شده است و عمده استشهادات حضرت على علیه‏السلام به جریان غدیر، در دوره پنج سال خلافت بود که بسیارى از مخاطبان حضرت، غدیر خم را درک نکرده بودند و به دلیل فاصله زمانى زیاد، بعضى از اصحاب نیز ادعاى فراموشى مى‏کردند!

با این توضیح، سرّ این که حضرت زهرا علیهاالسلام فقط اشاره‏اى به غدیر مى‏نمایند، و اغلب به حالت سؤال که آیا غدیر را فراموش کرده‏اید، و یا این که آیا جاى عذر و توجیهى بعد از غدیر باقى مانده است، روشن مى‏گردد.

البته توجه به این نکته که حضرت زهرا علیهاالسلام با فاصله بسیار کمى بعد از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏ و ‏آله‏ به شهادت رسید، و تقریباً نصف این ایام را نیز در بستر بیمارى به سر برد، اهتمام خاص ایشان به یادآورى جریان «غدیر» در همین مدت کوتاه، روشن مى‏گردد!

 

پی ‏نوشت‏ها:

1.مائده / 67.

2.همان / 3.

3.الغدیر، ج 1، ص 97.

4.الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 202/ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30/ الامالى، شیخ مفید، مجلس 6، ح 9/ بحارالانوار، ج 28، ص 204 و 356/ نهج الحیاة، محمد دشتى، ص 127 و 128.

5.قصص / 68.

6.حج / 46.

7.کفایة‏الاثر، ص 198/ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123/ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاة، ص 38 ـ 40.

8.دلائل الامامة، صص 37 و 38/ الخصال، ج 1، ص 173/ بحارالانوار، ج 30، ص 124.

منابع:

1.الاحتجاج، علامه طبرسى، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413 ق.

2.أسنى المطالب فى مناقب سیّدناعلىّ بن ابى‏طالب، ابوالخیر محمد الجزرى الشافعى، مکتبة الامام امیرمؤمنان(ع)، اصفهان.

3.الامالى، شیخ مفید، چاپ کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1413 ق.

4.الامامة والسیاسة، ابن قتیبة الدینورى، انتشارات الشریف الرضى، قم، چاپ اول، 1413 ق.

5.بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسّسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.

6.الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1403 ق.

7.دلائل الامامة، محمد بن جریر طبرى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، 1383 ق.

8.الصراط المستقیم، علامه زین‏الدین على بن یونس نباطى بیاضى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، چاپ اول 1384 ق.

9.الغدیر، علامه امینى، دارالکتاب العربى، بیروت، چاپ سوم، 1387 ق.

10.کفایة‏الاثر، ابوالقاسم على بن محمد بن على خزّاز قمى رازى، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.

منبع : سایت تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۲ ، ۱۸:۲۱
محسن حسینی



غدیر از اساسی ‏ترین برنامه‏ هاى پیامبر خدا(ص) براى دوام و عزت و شکوه اسلام و قرآن بود. او در بازگشت از حجة‏الوداع آخرین رسالت ‏خویش را انجام داد. زیرا خدایش فرموده بود:

" یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدى القوم الکافرین."(مائده/67)

اى پیامبر، آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنى پیامش را نرسانده‏اى؛ خداوند تو را از گزند مردم نگه مى‏دارد. خداوند گروه کافران را هدایت نمى‏کند. (1)

در پى اجراى اوامر پروردگار و معرفى وصى و جانشین خود على ‏بن‏ابى‏طالب(ع) آیه اکمال دین: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت ‏خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم‏» نازل (2)و روز غدیر جشن ولایت و وصایت ‏شد.

اهل بیت پیامبر و امامان بر حق شیعه، که نگاهبان اسلام حقیقى بودند و سعى داشتند آن را از خطرات دور سازند، از هر فرصتى بهره بردند تا غدیر را زنده بدارند و آن خاطره گرامى و به یاد ماندنى را مطرح کنند؛ زیرا در تابش آفتاب غدیراهداف والاى پیامبر جامه عمل ‏پوشید و براى فتنه‏انگیزى کج‏ اندیشان فرصت ‏باقى نماند.

نگاهى گذرا به سیره فاطمه و امیرمؤمنان علیهماالسلام و دیگر امامان راستین شیعه ما را با اهمیت واقعه غدیر و نقش عظیم و سرنوشت‏ساز آن هدایت و نیکبختى بشر آشنا مى‏سازد.

راویان، نویسندگان و مفسران اهل سنت و شیعه به واقعه غدیر و آیات نازل شده درآن توجه بسیار داشته‏اند. برخى از علماى شیعه مانند علامه طبرسى روایات(3) نزول آیه تبلیغ(4)در سرزمین غدیر را مشهور دانسته‏اند. از اهل سنت ابوالقاسم عبیدالله بن‏عبدالله حسکانى، از دانشمندان اهل سنت، نیز همین را مطرح مى‏کند. او احادیث غدیر را در دوازده جزوه دسته ‏بندى کرده، آن را «دعاء الهداة الى اداء حق الموالاة‏» نامیده است. (5)

ابوالعباس احمد بن‏محمد بن‏سعید مشهور به ابن‏عقده - مورد اعتماد مذاهب چهارگانه اهل سنت - دراین باره کتابى به نام «حدیث الولایة‏»(6)تدوین کرده است.

علامه امینى نیز کتاب گرانسنگ «الغدیر» را، در یازده مجلد، به رشته نگارش درآورد. آنچه در مجموعه این آثار جلب توجه مى‏کند موضعگیرى آشکار ائمه اهل بیت علیهم السلام درباره این واقعه مهم است، موضعگیریهایى که ازاهمیت غدیر و نقش آن در سعادت بشر پرده برمى‏دارد. دراین مقاله به بررسى بخشى از این موضعگیریها مى‏پردازیم:

فاطمه زهرا سلام الله علیها برمزارحمزه سید الشهداء (احد)

روزى در احد بر مزار عموى پدرش «حمزه سیدالشهداء» ایستاده بود و عزادارى مى‏کرد. محمود بن ‏لبید فرصت را غنیمت ‏شمرده، پس ازعزادارى پرسید: اى دختر پیامبر خدا(ص)، آیا براى امامت و زعامت على بن‏ابى‏طالب(ع) از سخنان پیامبرخدا(ص) دلیلى به یاد دارى؟

فاطمه فرمود:

و اعجبا انسیتم یوم غدیر خم؟... اشهد الله تعالى لقد سمعته یقول: على خیر من اخلفه فیکم و هو الامام و الخلیفة بعدى و سبطاى و تسعة من صلب الحسین، ائمة ابرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامة. (7)

شفگتا! آیا حادثه عظیم غدیر خم را فراموش کرده‏اید؟... خدا را گواه مى‏گیرم که خود شنیدم آن بزرگوار مى‏فرمود: على بهترین کسى است که او را در میان شما جانشین خود قرار مى‏دهم، على [علیه السلام] امام و خلیفه بعد از من است.

دو فرزندم حسن و حسین[علیهما السلام] و نه نفر از فرزندان حسین[ع] پیشوایان و امامانى پاک و نیک‏اند. اگر ازآنان اطاعت کنید، شما را هدایت ‏خواهند کرد و اگر با آنها مخالفت ورزید، تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میانتان حاکم خواهد بود.
على(ع) و استدلال به غدیر

الف) سلیم بن‏قیس هلالى مى‏گوید: در زمان خلافت عثمان، در مسجد النبى(ص) نشسته بودم؛ جمعى از مردم نیز در مسجد درحال گفتگو بودند. على بن‏ابى‏طالب(ع) به پاخاست، سوابق خویش در خدمت‏ به اسلام را برشمرد و همگى بر درستى گفتارش گواهى دادند حضرت درباره روزغدیرخم فرمود:

مردم درباره ولایت و وصایت از پیامبر خدا(ص) پرسیدند، درآن هنگام خداوند به پیامبرش فرمان داد تا خلیفه و جانشین بعد از خود را معرفى کند و توضیح دهد، همان‏طور که درباره نماز، روزه، زکات و حج جزئیات را بیان کرده است. آنگاه امام(ع) ادامه داد: «فنصبنی للناس علما بغدیر خم... فقال(ص): ایها الناس اتعلمون ان الله - عز و جل - مولاى و انا مولى المؤمنین و انا اولى بهم من انفسهم قالوا بلى یا رسول الله. قال(ص): قم یا على، فقمت. فقال: من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه‏». (8)

درغدیرخم پیامبرخدا(ص) مرا چنین معرفى کرد: اى مردم، آیا مى‏دانید که خداوند ولى و سرپرست من است و من ولى و سرپرست‏ شما مؤمنان هستم؛ و من نسبت ‏به جانهاى شما از خودتان سزاوارترم؟ همگى پاسخ دادند: چنین است اى پیامبر خدا. سپس فرمود: على به پاخیز. من برخاستم، آنگاه فرمود:

هر کس من ولى و سرپرست او هستم على بن‏ابى‏طالب(ع) براو ولایت دارد؛ بار خدایا دوست ‏بدار هرکه على را دوست دارد، و دشمن بدار هر که على را دشمن مى‏دارد...

ب) حدیث غدیر در معرکه صفین

على(ع) در یکى از روزها در جمع سپاه خود، که گروهى از مهاجرین و انصار(9)نیز درآن به چشم مى‏خوردند از زبان پیامبر خدا(ص) فضایل خویش را برشمرد. آیات شریف «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة... (10)» و «لم یتخذوا من دون الله ولا رسوله ولا المؤمنین ولیجه (11)» را تلاوت کرد و فرمود: مردم پرسیدند یا رسول الله، آیا ولایت اختصاص به بعضى از مؤمنان دارد یا براى عموم است؟ درآن هنگام خداوند فرمان داد تا پیامبرش ولایت را همانند نماز، روزه، زکات و حج توضیح دهد و تبیین کند. درآن وقت پیامبر خدا(ص) درغدیرخم مرا ولى امر مردم قرار داد و چنین خطبه خواند: ان الله ارسلنى برسالة... من کنت مولاه فعلى مولاه... (12)

ج) خطبه غدیریه امیرمؤمنان(ع) در زمان حکومت

در دوره حاکمیت على بن‏ابى‏طالب(ع) اتفاقا روز عید غدیر با جمعه مصادف شد. مسلمانان حضور چشم‏گیرى پیدا کردند و آن حضرت براى اقامه نماز جمعه و خواندن خطبه‏هاى آن در برابر مردم قرار گرفت. حسین بن‏على(ع) مى‏گوید: پنج ‏ساعت از روز گذشته بود[قبل از اذان ظهر]، که پدرم خطبه‏ها را آغاز کرد. او نخست ‏به حمد و ثناى حضرت حق پرداخت، صفات ربوبى‏اش را برشمرد، حاکمیت مطلق را از آن وى دانست، نعمت‏هایش را مورد توجه قرار داد و بعد خطاب به مردم فرمود: خداوند تعالى امروز دوعید بسیار بزرگ [جمعه وغدیر] را براى شما در یک زمان قرار داده است؛ دوعیدى که هر یک فلسفه وجودى دیگرى را تکامل مى‏بخشد و به وسیله هر یک هدایت در دیگرى اثر مى‏بخشد... سپس فرمود: توحید و ایمان به یگانگى خداوند پذیرفته نمى‏شود مگر با اعتراف به نبوت پیامبرش محمد(ص) و دین و شریعت محمد(ص) پذیرفته نمى‏شود مگر با قبول ولایت امر کسى که خدا فرمان ولایتش را داده است؛ و همه این امور سامان نمى‏پذیرد مگر بعد از توسل و تمسک به اهل ولایت.
غدیر از نگاه مولى الموحدین(ع)

على(ع) سپس فرمود: خداوند در روز غدیر (13)آنچه در باره منتخبین خود اراده کرد بر پیامبرش فرو فرستاد، به او فرمان داد تا ولایت و وصایت را ابلاغ کند و مجال را از کافران و منافقان بگیرد نگران گزند دشمنان نباشد. روزغدیر قدر و منزلت ‏بسیار دارد، در آن روز گشایشهاى الهى فرا رسیده و حجتش بر همه تمام شده است. امروز روز روشنگرى و اظهارعقیده از جایگاه بلند و روشن است، امروز روز تکامل دین و روز وفاى به عهد است. غدیر روز شاهد (14)[رسول الله(ص)] و مشهود [على بن‏ابى‏طالب(ع)] است، روز در هم ریختن پیمانهاى زیر پرده کفر و نفاق است، روز آشکار شدن حقایق اصیل اسلام است، روز ذلت و خوارى شیطان است، روز استدلال و برهان است، روز جدا شدن صفوف کسانى است که آن را تکذیب مى‏کردند امروز بزرگترین روزى است که عده‏اى از شما از آن اعراض کردید، روز هدایت و امتحان بندگان خداست، روز آشکار شدن کینه‏هاى نهفته در دلها و سینه‏هاست، روز عرضه نصوص [سخنان بدون ابهام پیامبر(ص)] بر افراد مؤمن و دلباخته [اهل الخصوص] است، غدیر روز شیث پیامبر(ع) است، روز ادریس و یوشع و شمعون و ... منشور علوى(ع) در عید غدیرامیر مؤمنان(ع) در قسمت آخر خطبه فرمود: رحمت ‏خدا بر شما اى مسلمانان، بعد از برگشت از این اجتماع بزرگ امروز [غدیر] را عید بگیرید: [و با انجام امور ذیل آن را بزرگ بشمارید].

الف) نعمت را بر افراد خانواده و خویشاوندانتان گسترش دهید و نیکى و بخشش پیشه کنید. (15)

ب) به برادران دینى خویش به قدر توان نیکى و بخشش کنید. (17و16)ج) خداى را در برابر نعمتهایى که به شما ارزانى داشته، شکرگزار باشید.

د) کنار یکدیگر جمع شوید تا خداوند اجتماع شما را فراگیر و گیراتر سازد.

ه) به یکدیگر نیکى کنید تا خداوند به شما الفت و مهربانى بیشتر عنایت کند.

و) نعمت‏هاى الهى را به یکدیگر تبریک و تهنیت گویید همان طور که خداوند [در این روز] با اعطاى اجر و ثوابى بیش از دیگر اعیاد به شما تهنیت مى‏گوید. بعد فرمود: کمک‏هاى مالى به دیگران درامروز (غدیر) به اموالتان برکت مى‏بخشد و برعمرتان مى‏افزاید: مهربانى به دیگران سبب رحمت و عنایات حق خواهد شد.

ز) با خوش‏رویى و شادمانى یکدیگر را درآغوش بگیرید.

ح) خداوند را برتوفیقات خویش سپاس گویید.

ط) از فقرا و ضعیفانى که چشم به کمک شما دارند دیدن کنید، به زیارتشان بروید و با آنان در خوراکشان همراه شوید.

بعد حضرت فرمود: یک درهم کمک به فقرا در روز عید غدیر با دویست‏ هزار درهم برابر است، بلکه بیشتر خواهد بود.

ى) وقتى یکدیگر را ملاقات کردید مصافحه کنید، به هم تبریک بگویید و سلام کنید، که پیامبر خدا(ص) به من چنین فرمان داد. (18)
غدیر خم در خطبه امام مجتبى(ع)

حسن بن‏على(ع) در برابر طاغوت شام و مردم کوفه خطبه‏اى خوانده، مردم را به بالاترین نعمت از دست رفته، که حاکمیت اهل بیت(ع) بود، توجه داد. شایستگى و لیاقت ‏خویش و مشروعیت‏ خلافتش را متذکر شد و داستان روز بیاد ماندنى غدیر را چنین بازگو کرد: «وقد سمعت هذه الامة جدی - صلى الله علیه و آله - یقول: ما ولت امة امرها رجلا و فیهم من هو اعلم منه الا لم یزل یذهب امرهم سفالا حتى یرجعوا الى ما ترکوه و سمعوه - صلى الله علیه و آله - یقول لابى: انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى. و قد راوه و سمعوه(ص) حین اخذ بید ابی بغدیر و قال لهم: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاده ثم امرهم ان یبلغ الشاهد منهم الغائب ثم قال... (19)»

مردم سخن جدم پیامبر(ص) را به یاد دارند که مى‏فرمود: هر گاه مردم کسى را به رهبرى خویش برگزینند در حالى که لایقتر و آگاهتر از آن فرد وجود داشته باشد، براى خویش تیره‏ بختى خریده‏اند مگر این که دوباره بدانچه رها کردند و به فراموشى سپردند بازگردند و آنچه را که از پیامبرشان درباره پدرم شنیده‏اند دنبال کنند، رسول خدا مى‏فرمود: اى على تو بعد از من مانند هارون پس از موسى هستى، او جانشین برادرش موسى بوده تو نیز جانشین و خلیفه منى؛ تنها تفاوت [میان آنها و ما] این است که بعد از من پیامبرى و نبوت نخواهد بود. امام مجتبى(ع) سپس فرمود: این مردم پیامبر خود را دیدند و سخنانش را در«غدیر خم‏» شنیدند. درآن روز جدم رسول خدا(ص) دست پدرم(ع) را گرفت و در برابر آنان گفت: هر کس من مولا و سرپرست او هستم على مولاى او خواهد بود؛ خدایا، دوست ‏بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس او را دشمن دارد... سپس جدم پیامبر(ص) دستور اکید داد که، حاضران مطالب غدیر را به غایبان برسانند.
امام حسین(ع) و حدیث غدیر در منا

یک سال قبل از مرگ معاویه، امام حسین علیه السلام به زیارت بیت الله الحرام درمراسم پر شکوه، حج مشرف شد عبدالله بن‏عباس و عبدالله بن ‏جعفراو را همراهى نمودند. آن سال عده زیادى از زنان و مردان بنى‏هاشم حضور داشتند. امام حسین(ع) درایام تشریق آنان را در سرزمین منا جمع نمود درآن اجتماع عظیم بیش از هفتصد نفراز مردان تابعین و دویست نفر از صحابه پیامبر خدا(ص) گرداگرد وجودش زیر خیمه حلقه زدند و منتظر سخنان امام خویش بودند، حضرت بپا خاست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:

شما شاهد و ناظر تجاوزات معاویه جنایتکار نسبت ‏به ما و شیعیان هستید و ازآنها اطلاع دارید، سخنان مرا گوش کنید و بنویسید [تا براى آیندگان بماند] و به دیگر شهرها و قبائل و افراد مؤمن و مورد اعتماد خود برسانید و آنان را دعوت به اداء حق ما (اهل بیت) کنید ترس آن دارم که وقتش بگذرد و حقوق ما مغلوب ستمگر گردد، گر چه خداوند بالاترین پشتیبان است. سپس فرمود: شما را به خدا سوگند: بیاد نمى‏آورید که پیامبر خدا(ص) روزغدیرخم پدرم على(ع) را وصى و امام بعد از خود قرار داد و حدیث ولایت را بر شما خواند و فرمود همگى باید این پیام را به دیگران برسانید پاسخ دادند: چرا ما بیاد داریم. (20)
امام محمد باقرعلیه السلام وغدیر

فضیل بن ‏یسار، بکیر بن‏اعین، محمد بن ‏مسلم، برید بن ‏معاویة و ابوالجارود همگى در محضر امام باقر(ع) بودند حضرت در باره ولایت على بن‏ابى‏طالب(ع) و روز غدیر فرمودند:

خداوند پیامبرش را مامور به ولایت على [علیه السلام] کرد و این آیه شریفه را نازل کرد: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة‏»(21)با نزول آیه فوق ولایت اولى الامر واجب گردید ولکن عده‏اى نفهمیدند اولى الامر چه کسانى هستند؟ خداوند به محمد - صلى الله علیه و آله - دستور داد تا آن را توضیح دهد و همانند نماز و زکات و روزه و حج مصادیق خارجى آن را روشن سازد. در آن هنگام اضطراب او را فرا گرفت و ترسید عده‏اى به واسطه آن از آیین اسلام برگردند و او را تکذیب کنند او به خدا پناه برد درآن هنگام آیه تبلیغ (یا ایها الرسول بلغ... (22)) نازل گشت پیامبر خدا(ص) امر حق را اجرا نمود و در غدیر خم ایستاد و فرمان اجتماع مردم و زوار بیت الله الحرام را داد و درآنجا على بن‏ابى‏طالب(ع) را ولى بعد از خود معرفى کرد و دستور داد آنانى که درآنجا (غدیر خم) بودند پیام خداوند (ولایت على(ع)) را به دیگر افراد برسانند.
امام صادق(ع) در مسجد غدیر

حسان جمال مى‏گوید: همراه امام صادق(ع) از مدینه به مکه مسافرت کردم. در نزدیکى میقات جحفه، چون به «مسجد غدیر» رسیدیم امام - علیه السلام - به جانب چپ مسجد نگریست و فرمود: این مکانى است که پیامبر خدا(ص)، در روزغدیر، على را جانشین خود معرفى کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلى، مولاه. آنگاه امام(ع) به جانب دیگر نگاه کرد، جایگاه خیمه‏هاى دیگران را نشان داد و فرمود: سالم غلام ابوخذیفه و ابوعبیده جراح نیزدرآنجا بود؛ گروهى از مردم چون على(ع) را بر روى دست پیامبر دیدند با حسادت به وى نگریستند و به یکدیگر مى‏گفتند: به دو چشم او [پیامبر] نگاه کنید، چگونه همانند دیوانه به اطراف خویش مى‏نگرد و قرار ندارد. دراین هنگام جبرئیل نازل شد (23)و این آیات را بر پیامبر خدا(ص) قرائت کرد:

«و ان یکادالذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین‏». (24)

آنان که کافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزى نمانده بود که تو را چشم بزنند؛ آنها مى‏گفتند: او واقعا دیوانه است، در حالى که قرآن جز بیدارى و آگاهى براى جهانیان نیست. (25)
امام کاظم(ع) و مسجد غدیر

عبدالرحمان بن‏حجاج گفت: خدمت موسى‏ بن ‏جعفر(ع) رسیدم. در حالى که قصد سفر داشتم، از آن حضرت در باره مسجد غدیر خم پرسیدم.

امام - علیه السلام - فرمود: درآن مسجد نماز بخوانید که فضیلت و ثواب بسیار دارد، پدرم [به هر که عازم آن دیار بود] فرمان مى‏داد تا در مسجد غدیر نماز بگزارد. (26)
امام رضاعلیه السلام وغدیر

الف) عرشیان و روزغدیر

احمد بن‏محمد بن‏ابى ‏نصر بزنطى مى‏گوید: در منزل امام هشتم على بن‏موسى‏الرضا(ع) نشسته بودم، جمع بسیارى نیز در منزل حضرت گرد آمده بودند که گفتگو درباره روزغدیر آغاز شد؛ بعضى از افراد وجود روزغدیر را در صدر اسلام منکر شدند و بعضى آن را از شعائر اسلامى مى‏دانستند. در این هنگام، على بن ‏موسى‏الرضا(ع) فرمود: پدرم از جدم «جعفر بن‏محمد» چنین نقل مى‏کرد:

آسمانیان روزغدیر را بهتر از زمینیان مى‏شناسند، خداوند در بهشت‏ برین ساختمان بزرگى را به خود اختصاص داده است؛ این ساختمان از آجرهاى نقره و طلا ساخته شده، درآن صد هزار گنبد از یاقوت سرخ و صد هزار گنبد از یاقوت سبز وجود دارد، خاک و گل‏هاى به کار گرفته شده دراین قصر از مشک و عنبر است، در آن چهار جوى (یا رودخانه) به چشم مى‏خورد که در هر یک از آنها خمر و آب زلال و شیر و عسل جریان دارد؛ دراطراف این جویبارها درختان انبوهى از میوه‏هاى مختلف روییده، بر روى آنها پرندگانى پرواز مى‏کنند که بدنشان از لؤلؤ و پرهایشان از یاقوت است؛ آنها با پرواز خویش ‏صداهاى دلنوازى ایجاد مى‏کنند.

روزغدیردراین قصر بزرگ باز مى‏شود؛ فرشتگان و اهل آسمانها تسبیح‏ گویان به قصر داخل مى‏شوند؛ آن پرندگان به پرواز درآمده در جویبارها خود را مرطوب مى‏سازند و سپس به آن مشک و عنبر آغشته کرده، و عطرش را در فضاى ملکوتى قصر منتشر مى‏سازند؛ فرشتگان الهى به نام فاطمه زهرا(س) به یکدیگر هدیه مى‏دهند؛ چون پایان روزغدیر فرا مى‏رسد، به فرشتگان گفته مى‏شود به جایگاههاى خویش برگردید شما تا سال آینده، مثل چنین روزى، از اشتباه و لغزش در امان هستید و بدانید همه این موهبت‏ها به خاطر عظمت پیامبر ما محمد و وصى او على بن‏ابى‏طالب - علیهما السلام - است.

ب) برکات عید غدیر

سپس على بن ‏موسى‏الرضا(ع) رو به احمد بن ‏محمد ابى‏نصر کرد و فرمود:

اى فرزند ابونصر، هر جا که بودى روز غدیر سمت مرقد امیرمؤمنان - علیه السلام – بشتاب که:

1 - خداوند گناهان شصت ‏ساله هر مؤمن زیارت ‏کننده او را مى‏آمرزد.

2 - خدواند، به برکت روزغدیر دو برابر گروهى که در ماه رمضان، شب قدر و شب عید فطر آزاد مى‏کند، از آتش جهنم مى‏رهاند.

3 - پروردگار یک درهم انفاق به مستحق را هزار برابر پاداش خواهد داد.

سپس فرمود: روزغدیر به برادران دینى خود برترى و فضیلت ده و مردان و زنان با ایمان را خوشحال و مسرور نما. (27)

پی نوشته ها

1- برابر نقل اسباب النزول واحدى نیشابورى، ص 135 و تفسیر کبیر فخر رازى، ج 12،ص ص‏49 – 50؛ شان نزول آیه، غدیر خم و معرفى على بن‏ابى‏طالب(ع) بوده است.

2- درالمنثور، سیوطى، ج 2، ص‏256/ تاریخ بغداد، خطیب نیشابورى، ج‏6، ص 290.

3- مجمع‏البیان، علامه طبرسى، ج‏3، 4، ص‏223.

4- مائده،67.

5- شواهد التنزیل، حاکم حسکانى، ج 1، ص 252.

6- الطرائف، سید بن ‏طاووس، ج 1، ص 140.

7- بحارالانوار، ج‏36، ص‏353 – 354/ اسمى المناقب، علامه شمس‏الدین ابن‏جزرى، ص 32/ نهج الحیاه، ص 38.

8- احتجاج طبرسى، ج 1،صص‏213 - 214.

9- ابوهیثم بن‏تیهان، خالد بن‏زید، ابوایوب انصارى، عمار بن ‏یاسر و ... مجموعا هفتاد نفر از مهاجرین و انصار بدرى حضور داشتند.

10- مائده، 55.

11- توبه،16.

12- بحارالانوار، ج‏33، صص‏147 -146.

13- از روزغدیرخم در روایت تعبیر به «یوم الدوح‏» شده است که این واژه هم در روایات و هم در اشعار به کار گرفته شده است. (بحارالانوار، ج 94، ص 115).

14 و 15 - تفسیر شاهد و مشهود را مى‏توان در موارد ذیل یافت: اصول کافى، ج 1، ص 425، ح‏69/ بحارالانوار، ج 35، ص‏386، ح 1/ ج‏36، ص 114، ح 61.

16 و 17 - در ترجمه عبارات تلفیق شده است.

18- بحارالانوار، ج 95، ص 118 - 112، ح 8، مقدارى از خطبه امیرالمؤمنین(ع) توسط امام حسین(ع) نقل شده و ما آن را ترجمه و تلخیص نمودیم.

19- ینابیع المودة، قندوزى حنفى، ج‏3، ص‏153/ بحارالانوار، ج 10، ح 5، صص 144 - 138.

20- موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 270/ الغدیر، ج 1، ص 198، ح‏9، چاپ چهارم.

21- مائده، 55.

22- مائده،67.

23- فاصله مسجد غدیر با میقات جحفه سه میل (تقریبا 5760 متر) مى‏باشد. (معجم معالم الحجاز، ج 2، ص 124).

24- قلم، 52 - 51.

25- فروع کافى، ج 4، ص‏566/ نورالثقلین، ج 5، ص‏399. روایات دیگرى نیز در شان این آیه وارد شده است که همین مضمون را نشان مى‏دهد.

26- وسائل الشیعه، ج‏3، ص‏549، ح 2، ب 61/ فروع کافى، ج 4، ص‏566، ح 1/ تهذیب الاحکام، ج‏6، ص 18، ح 21، ب‏16/ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص‏559، ح‏3143.

27- تهذیب الاحکام، ج‏6، ص 24، ح‏9، باب‏19/ بحارالانوار، ج 94، صص‏9 - 18

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۸
محسن حسینی

باز تابید از افقْ روزِ درخشانِ غدیر

شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدیر

موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر

چشمه های نور جاری شد ز دامان غدیر






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۲ ، ۱۹:۰۷
محسن حسینی

 

وی یگانه فرزند امام عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان است.

امام مهدی(عج) در سحرگاه نیمه شعبان 255 ق در سامرّا چشم به جهان گشود نامادرش نرجس یا نرگس است و پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر، و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال 260 ق به دنبال شهادت حضرت عسکری علیه السلام ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهده دار شدند. آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.

میلاد نور

آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست. همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی(عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیه السلام را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، در سحرگاه روز جمعه نیمه شعبان قدم به جهان هستی گذاشتند.

سیمای مهدی(عج)

پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در سخنان خود به اوصاف امام مهدی(عج) اشاره کرده اند. حضرت امام رضا علیه السلام در توصیف ویژگی های چهره و سجایای اخلاقی و ویژگی های برجسته آن حضرت می فرمایند: «قائم آل محمد(عج) هاله هایی از نور چهره زیبای او را احاطه کرده است رفتار معتدل و چهره شادابی دارد. از نظر ویژگی های جسمی شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) است. نشانه خاصّ او آن است که گرچه عمر بسیار طولانی دارد، ولی از سیمای جوانی برخوردار است؛ تا آن جا که هر بیننده ای او را چهل ساله یا کمتر تصور می کند. از دیگر نشانه های او آن است که تا زمان مرگ با وجود گذشت زمان بسیار طولانی هرگز نشان پیری در چهره او دیده نخواهد شد».

حجت خدا

روزی عثمان بن سعید بن عمری به همراه حدود چهل نفر از بزرگان شیعه به حضور امام عسکری علیه السلام رسیدند تا درباره جانشین آن حضرت سؤال کنند و در آینده از ایجاد اختلاف در مسئله امامت جلوگیری کنند. راوی می گوید: وقتی عثمان بن سعید به حضرت عسکری علیه السلام گفت: آمده ایم تا درباره مطلب مهمی که شما به آن آگاه ترید از شما سؤال کنیم، حضرت عسکری علیه السلام فرمودند: بنشین عثمان. پس از ساعتی امام علیه السلام فرمودند: آیا می خواهید بگویم به چه منظوری آمده اید؟ همه گفتند: ای فرزند رسول خدا، بفرمایید. آنگاه حضرت فرمودند: آمده اید تا درباره حجت خدا و امام پس از من بپرسید. همه گفتند: آری. در این لحظه ناگهان پسری که چهره درخشانی چون ماه داشت و از هر حیث به امام عسکری علیه السلام شبیه بود وارد شد. حضرت فرمودند: بعد از من پیشوای شما و جانشینم این فرزند من است. مواظب باشید پس از من در دین دچار آشفتگی نشوید...

دوران زندگی

دوران زندگی امام زمان(عج) به چهار دوره تقسیم می شود:

1 ـ از تولد تا غیبت: حضرت مهدی(عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام مهدی(عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.

2 ـ غیبت صغری: پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 ق دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال 329 ق ادامه پیدا کرد. در این دوره حضرت مهدی(عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختند.

3 ـ دوره غیبت کبری: این دوران از سال 329 ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند.

4 ـ دوره حکومت: پس از ظهور، امام زمان(عج) بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد.

.............................................................................

ظهور امام زمان (عج) پنج نشانه حتمی دارد و آن عبارتست از:

قیام یمنی

خروج سفیانی

ندای آسمانی

خسف بیدا(فرورفتن زمین)

کشته شدن نفس زکیه.

 

 


نـشانه های تخلف ناپذیر ظهور امام مهدی علیه السلام که بی هیچ تردیدی مقارن ظهور آن حضرت رخ خواهند داد و ارتباط گسست ناپذیری با آن دارند، پنج نشانه اند.

بـرخی از این پنج نشانه، اندکی پیش از ظهور و برخی چند ماه پس از آمدن آن گرامی و برخی اندکی پیش از قیام نجات بخش و جهانی آن حضرت ، پدیدار خواهند شد.

در ایـن مـورد، روایـات بـسـیـاری وارد شده است که با اندک تفاوت در ترتیب پیدایش این علایم و نشانه ها، آنها را نشان می دهد. نـخست، برخی از روایات را که این علایم پنجگانه را به صورت کوتاه ترسیم می کـنـد مـی آوریـم، آنگاه هر کدام از آن نشانه ها را با توضیحی که در روایات در مورد آن آمده و تفسیر مناسبی که به ذهن می رسد، ترسیم می نماییم.

امام صادق علیه السلام در این مورد فرمود: خـمـس قـبل قیام القائم علیه السلام : الیمانی و السفانی و المنادی ینادی من السماء و خسف بالبیداء و قتل النفس ‍ الزکیة .(1) پیش از قیام مهدی علیه السلام پنج رخداد بزرگ در پیش خواهد بود:

1 ـجنبش ترقی خواهانه مرد یمنی،2 ـ جنبش ارتجاعی سفیانی، 3 ـ ندای روح بخش آسمانی، 4 ـ فرو رفتن زمین، 5 ـ قتل نفس زکیه

امام در ادامه فرمود: قـبـل قـیـام القـائم خـمـس عـلامـات مـحـتـومـات : الیـمـانـی و السـفـیـانـی و الصـیـحـة و قتل النفس الزکیة و الخسف بالبیداء.(2) پیش از قیام قائم ، پنج علامت و نشانه مهم در پیش خواهد بود: جـنـبـش مـردم تـرقـی خـواه یـمـنـی، جـنـبـش ارتـجـاعـی سـفـیـانـی، نـدای آسـمـانـی، قتل نفس زکیه و فرو رفتن زمین.

و نیز فرمود: النداء المحتوم و السفیانی من المحتوم و خسف البیداء من المحتوم و الیمانی من المحتوم و قتل الفنس الزکیه من المحتوم .(3) نـدای آسـمـانـی بـه هـنگامه قیام قائم ، جنبش ارتجاعی سفیانی ، جنبش مترقی مرد یمنی ، فرو رفتن زمین و دیگر، کشته شدن نفس زکیه ، این پنج نشانه ، از علایم قطعی ظهورند.

پی نوشت:
1- اکـمال الدین ، صدوق ، ج 2، ص 649، غیبت طوسی ، ص 267، با اندک تفاوت در ترتیب علائم پنجگانه و بحارالانوار، ج 52، ص 203.

2- اکمال الدین ، ج 2، ص 650 و بحار الانوار، ج 52، ص 204.
3- غیبت نعمانی ، ص 252 و 257، و بحارالانوار، ج 52، ص 233.


 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۲ ، ۱۸:۴۸
محسن حسینی

ارزنده ترین گوهر مقصود نماز است

                            زیبنده ترین هدیه به معبود نماز است

 فرمود علی شیر خدا ، ساقی کوثر

                          در مکتب ما شاهد و مشهودنماز است

 این نکته رسول مدنی گفت به سلمان

                          سری که به توفیق تو افزود نماز است

 در دادگه عدل خدا روز قیامت

                     از صلح حسن مقصد و مقصود ، نماز است

 از آمدن کرب و بلا آنچه به عالم

                          مقصود حسین بن علی بود نماز است

آن روز که آید ز پس پرده غیبت

                              اول هدف مهدی موعود نماز است



جواد محدثی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۲ ، ۱۰:۵۵
محسن حسینی

ایکاش جان بخواهد امام هادی ما

                              تامدعی بمیرد از جان فشانی ما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۲ ، ۰۹:۲۵
محسن حسینی

در این روز حاجیان بیت‌الله الحرام گوسفند یا شتری را ذبح می‌کنند و آن در غیر حج مستحب مؤکد است، چنانکه از حضرت رسول (ص) رسیده:

اینکه خداوند روز اضحی را عید قرار داده تا فقرا گوشت فراوان به دستشان رسد، پس به آنها گوشت بخورانید.

امیرالمومنین (ع)  فرموده‌اند: اگر مردم می‌دانستند که قربانی در روز عید اضحی چه اجری دارد وام می‌گرفتند و قربانی می‌کردند، چرا که با اولین قطره خون آن صاحب قربانی آمرزیده گردد.1

قربانی و عید قربان در اسلام

این روز سالروز دستور قربانی اسماعیل است به ابراهیم خلیل‌الله. خداوند که اسماعیل را پس از سال‌های طولانی به ابراهیم هدیه کرده بود اکنون او را در معرض آزمایشی بسیار سخت قرار داده و خواهان قربانی اسماعیل است.

از او خواسته شده که اسماعیل را که اکنون نهالی برومند شده، جوانی جان ابراهیم و تنها ثمره زندگی‌اش است را قربانی کند.

در این لحظه بت‌شکن تاریخ خود در هم می‌شکند، از تصور پیام می‌شکند، اما فرمان فرمان خداست. ابراهیم باید انتخاب کند.

در پایان یک قرن رسالت خدایی در میان خلق، یک عمر نبوت و امامت مردم و جهاد علیه شرک و پایه‌گذاری توحید و شکستن بت و نابودی جهل و از همه جبهه‌ها پیروز بیرون آمدن و از همه مسئولیت‌ها موفق بیرون آمدن، هیچ جا به خاطر خود درنگ نکردن و از راه گامی در پی خویش منحرف نشدن همیشه و همه‌جا خوب امتحان دادن... حال می‌بایست انتخاب سختی می‌کرد، وسوسه‌های شیطان کار را دو چندان سخت می‌کرد.

به هر حال ابراهیم آن بنده مخلص خدا به پیام حق تسلیم شد، او این پیام را با هزاران رقت به اسماعیل منتقل کرد؛ شرمگین و خسته، اما اسماعیل با آرامشی قلبی به او اعلام کرد تسلیم امر خدا باش و خواهی دید من از صابران خواهم بود.

ابراهیم شگفت‌زده بود. شروع به قربانی کرد، در کمال انسانیت به اوج رسیده بود، او غریزه فرزند دوستی را زیر پا گذاشته و به صعود به عشق حقیقی عینیت می‌بخشید، حال که از آزمایش الهی سربلند شده، معبود او گوسفندی را برای ذبح می‌فرستد. چقدر زیباست حس آزادگی از تعلقات و چقدر زیباتر حس عاشقانه‌ عابد و معبود. و حجاج به پاس بزرگداشت آن روز، در منا گردهم می‌آیند. ابراهیم‌گونه تعلقات خود به هر آنچه رنگ دنیایی و غیرخدایی دارد  را می‌بایست قربانی کنند.

اسماعیل در وادی کیست؟ ثروت و مال، موقعیت و مقام، کسب‌ و کار، زن و فرزند و... هر آنچه تو را از انسان بودنت دور خواهد کرد.

آری در این روز بزرگ باید آنچنان به یقین قلبی دست یافته باشی که تمام نفسانیات را قربانی کرده، در خود زمینه رشد تقوا را ایجاد کنی تا پله پله به قرب معبود ازلی نزدیک و نزدیک‌تر شوی.

و خوشا آنان که از این فرصت به خوبی استفاده می‌کنند و ابراهیم‌وار از این آزمایش سربلند بیرون می‌آیند.

ریشه قربانی در ادیان و ملل گوناگون

قربانی چیست؟2

پیشکش آوردن است، چیزی که در قربانی مهم است بیش‌تر آن چیز باید مظهر ارزش یا خلوص باشد نه استفاده اتفاقی از یک جنس مازاد.

آن قدر فرد قربانی کننده به آن چیز تعلق داشته باشد که برای نتیجه‌ بخش بودن این عمل در حین اجرای عمل قربانی حالت از دست دادن چیزی با ارزش در او دیده شود.

پیشکش یک شیء در بسیاری از زمینه‌های دینی متداول است. پیشکش ممکن است جاندار یا بی‌جان باشد.

جاندار، حیوانی یا در حالت افراطی انسانی نیز بوده است و چیز بی‌جان مثل غلات، برنج و شیر را پیشکش می‌کردند

که هدف این نوع قربانی‌ها، خشنود کردن خدایان مربوطه، طلب نعمت یا کسب نتایج مطلوبی چون موفقیت در جنگ یا دورکردن مریضی یا شکرگ‍زاری باشد.

در هر حال امر قربانی از آغاز تاریخ بشر وجود داشته و در پاره‌ای از موارد به علت افراط در آن در برخی ادیان و ملل منسوخ گشته، مثلاً در ایران آریایی‌های مقیم این فلات آنچنان در امر قربانی افراط ورزیدند، حتی در مسأله‌ قربانی انسانی نیز حد اعتدال را به طور وحشتناکی ردکردند که زرتشت با آن مبارزه سختی کرد و قربانی را از آیین خود کمرنگ و حذف نمود.3

منشأ تشریع قربانی4

این مطلب را با طرح یک سؤال آغاز می‌کنیم، آیا خداوند بندگان را مأمور کرده حیوانی را ذبح کنند بدون هیچ فایده و نتیجه‌ای؟

آنچه مسلم و عقلانی است این است که مقصود خالق حکیم از ذبح حیوان به مصرف رساندن و احسان مستمندان و قانع آبرومند است که این معنی منصوص و صریح کتاب مجید است. بنابراین ذبح حیوان به هدف تأمین ارزاق و کثیری از حوایج دیگر انسان‌های نیازمند است.

( یذکروا اسم الله فی‌ایام معلومات علی ما رزقهم من بهیمه الانعام فکلوا منها و اطعموا البائس الفقیر) سوره حج-28،29

نام خدا را در روزهای معلوم یاد نمایید بر آنچه ایشان را از چهارپایان روزی کرده. پس از گوشت‌ آنها بخورید و سختی کشیده فقیر را از آن اطعام نمایید.

بعد از 7 آیه مجدداً می‌فرماید:

والبدن جعلناها لکم من شعائرالله لکم فیها خیراً ، فاذکروا  اسم‌الله علیها صواف فاذا وجبت جنوبها فکلوا منها و اطعموا القانع و المعتر کذلک سخرناها لکم لعلکم تشکرون(حج36)

و شتران تنومند را برای شما از شعائر الهی قرار دادیم، در این شتران برای شما خیر است،‌ پس هنگامی که آنها برای نحر ردیف شدند نام  خدا را بر آنها ذکر کنید، پس چون پهلوی آنها فرود افتاد از آنها بخورید و به درماندگان آبرومند و فقیرانی که در معرضند بخورانید، ما این شتران را برای شما رام و سخر گردانیدیم تا تشکر ایزد تعالی را بجا آورید.

پس منشأ قربانی بر طبق آیات قرآنی چیزی نیست جز یاری رساندن به مستمندان و گرسنگان. از سوی دیگر ریختن خون حیوان اگر بدون دلیل و استفاده خاصی باشد در اسلام منع شده است. چنانکه پیامبر فرمود: به قتل مرسان گوسفند یا شتری را مگر برای خوردن.

یا در جای دیگر فرمودند:

کسی که گنجشکی را بیهوده به قتل رساند، روز قیامت در پیشگاه خداوند فریاد می‌زند و می‌گوید:

پروردگارا، فلان کس مرا بیهوده کشت نه برای بهره گرفتن.

منظور از بیان این دو روایت طرح هدفمند بودن آیین قربانی در اسلام است.

موضوع وجود حق فقرا در قربانی به حدی اهمیت دارد که غیر از هدی تمتع و قران، خوردن گوشت سایر قربانی‌های کفارات حج بنابر مشهور بر صاحبش حرام است.

حتی در برخی روایات به مسلمین توصیه شده که برای قربانی بهترین و فربه‌ترین حیوان‌ها را انتخاب کنند تا گوشت کافی به اهل استحقاق برسد.

اگر این مسائل به خوبی رعایت می‌شد عدالت اقتصادی و اجتماعی در جامعه مسلمین برقرار می‌شد و فقرا به حق تعبیه شده خودشان در اموال ثروتمندان می‌رسیدند و فاصله طبقاتی و فقر در جامعه اسلامی مشاهده نمی‌شد.

هدف باطنی قربانی

قربانی یکی از شعائر الهی است که اجرای آن ایجاد تقوا می‌کند:

«و من یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب»

کسی که شعائر خدا  را بزرگ شمارد، و بر وفق آنها رفتار نماید تقوی در قلبش راسخ می‌گردد و تا اجل مسمی یعنی تا آخر عمر از عمل به آن شعائر منتفع می‌شود، چرا که احکام الهی که شعائر الهی می‌باشند به منظور احراز منافع و مصالح دنیا و آخرت مردم وضع شده‌اند و این آیه افاده می‌کند که اعمال حج و از آن جمله قربانی  از آغاز تا انجام رو به سوی او داشتن و سیر به سوی خداوند است.

پس در نتیجه یکی دیگر از اهداف دنبال شده در قربانی قرب به خداوند و نزدیک شدن به حریم امن الهی است. این شعائر که قربانی از جمله آنها می‌باشد هدفش ایجاد تقوا در قلب‌هاست.

چنانکه خداوند می‌فرماید: لن ینال الله لحومها ولادماؤها و لکن یناله التقوی منکم.

گوشت‌های قربانی و خون‌هایی که در آن هنگام ریخته می‌شود هرگز به خدا نمی‌رسد، ولی آنچه به او می‌رسد تقوای شماست.

یعنی قربانی‌کنندگان تنها با انجام عمل ظاهری قربانی به رضای حق و مقام قرب نایل نمی‌شوند،  مگر این عمل با خلوص نیت و موافق شرایط تقوی و دوری از منکرات و مناهی، پس در صورتی که این حقایق را که مقصد اعلی حج و سایر عبادات است را به دست نیاوری، قربانی کردن هر چند زیاد باشد و قربانی فربه برای آنان سودی نخواهد داشت.

و از اسرار حج همین است که حجاج در کنار این اعمال ظاهری باید صاحب تقوی شوند، یعنی با خلوص نیت و ایمان شدید قلبی آنها را بجا آورند تا حج مقبولی داشته باشند.

یک نکته جالب در امر قربانی جایگزینی روزه است که البته مشروط به 2 شرط است:

1- حیوان برای قربانی نباشد     2- فرد استطاعت قربانی را نداشته باشد.

قرآن مجید می‌فرماید:

کسی که عمره را به حج رسانید پس آنچه از قربانی که در توانش باشد انجام دهد، پس آن کس که نیابد سه روز در ایام حج روزه دارد و هفت روز هنگام بازگشت به وطن. (بقره- 196)

نتیجه‌گیری و خلاصه‌‌ای از اسرار و فلسفه قربانی

1- فداکردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله حکمت‌های قربانی است.

2- امر قربانی ظاهر و باطنی دارد، ظاهر آن ذبح حیوان است به هدف دستگیری از گرسنگان، باطن آن کشتن نفس اماره است.

انسان که در عرفه به شناخت و در مشعر به شعور و آگاهی رسید، امروز با کسب اطلاعات کافی درمورد خویش و خدای خویش باید حیوان نفس را قربانی کند تا از این طریق به اوج کمال خود نایل شود.

3- در برخی روایات قربانی را سبب آمرزش گناهان نیز دانسته‌اند و گفته شده، با ریختن اولین قطره‌ خون قربانی گناهان صاحبش بخشیده می‌شود (البته شرط اخلاص را نباید فراموش کرد).

4- سیر کردن گرسنگان، همانطور که گفتیم قرآن فرموده: فکلوا منها واطعموا القانع و المعتر، از گوشت‌های قربانی هم خودتان میل کنید هم به قانع و فقیر دهید.

5- هدف عالی قربانی «تقوا» است.

قربانی باید از روی خلوص نیت انجام پذیرد تا سبب شکوفایی روح ایثار، نشان دادن میزان عشق و قرب به خدا باشد. تا تقوا در دل و قلب مسلمان ایجاد شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. قرآن کریم

2. معارف و معاریف(ذیل واژه قربان) سید مصطفی حسینی دشتی- ج 8- نشر مفید 1376

3. فرهنگ ادیان جهان- جان‌آر- هیلنز- ویراسته‌ ع پاشایی. مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب 1385

4. اسطوره قربانی- علی اصغر مصطفوی- انتشارات بامداد- 1369

5. قربانی در منی- تألیف محمد جواد موسوی غروی- چاپ مظاهری- مهرماه 1362

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۲ ، ۲۰:۳۰
محسن حسینی