وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

تعجیل امر فرج مولا امام عصر(عج) صلوات

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه


آورده اند که کفن دزدی در بستر مرگ افتاده بود،پسر خویش را فراخواند، پسر به نزد پدر رفت گفت ای پدر امرت چیست ؟پدر گفت ،پسرم من تمام عمر به کفن دزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی بدنبالم بود اکنون که در بستر مرگم و فرشتهءمرگ را نزدیک حس میکنم بار این نفرین بیش از پیش بردوشم سنگینی میکند.از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند. ..

پسر گفت ای پدر چنان کنم که میخواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم

‫پدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد.

‫از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق می دزدید و چوبی در شکم آن مردگان فرو مینمود وازآن پس خلایق میگفتند خدا کفن دزد اول را بیامرزد که فقط میدزدید وچنین بر مردگان ما روا نمیداشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۰ ، ۰۸:۵۰
محسن حسینی


طبق آنچه که تاریخ ‌نویسان و راویان حدیث نقل کرده اند:
امام محمّد باقر علیه السلام ، در صحنه کربلا حضور داشت و برخى سنّ آن حضرت را در آن هنگام چهار ساله  و عدّه اى هم دو سال  گفته اند
و هنگامى که حضرت به همراه دیگر اسیران کربلاء وارد مجلس یزید ملعون شد؛ و پرخاشگرى هایى را از یزید در مقابل پدرش امام سجّاد علیه السلام مشاهده کرد.

و چون امام سجّاد، زین العابدین علیه السلام در مقابل سخنان زشت و ناپسند یزید ساکت نبود و جواب مى داد، یزید با اطرافیان خود مشورت کرد و آها پیشنهاد قتل حضرت را دادند.
به همین جهت حضرت باقرالعلوم علیه السلام در همان سنین کودکى ، پس از مشاهده چنین صحنه اى لب به سخن گشود و خطاب به یزید کرد و فرمود:
اى یزید! پیشنهاد و نظریه اطرافیان تو بر خلاف نظریّه اطرافیان فرعون مى باشد، چون که آن ها در مقابل حرکت و سخن حضرت موسى و هارون علیهماالسلام ، گفتند:
اى فرعون ! دانشمندان و جادوگران را جمع کن تا موسى و هارون را محکوم نمایند.
ولیکن اطرافیان تو پیشنهاد قتل و کشتار ما را مى دهند.
یزید ضمن تعجّب از سخنورى و استدلال این کودک خردسال ، سؤ ال کرد: علّت و سبب این دو نظریّه مخالف در چیست ؟!
حضرت باقرالعلوم علیه السلام با کمال شهامت فرمود: آن ها رشید و هوشیار بودند؛ ولى این ها بى فکر و عقب افتاده اند.
و سپس افزود: پیامبران و فرزندانشان را کسى نمى کشد، مگر آن که زنازاده باشد.
پس از آن یزید سرافکنده شد و ساکت ماند؛ و دیگر هیچ عکس العملى از خود نشان نداد.

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۰۰ ، ۰۷:۴۶
محسن حسینی

 

 

ماجرای نخستین منبر آیت‌الله مجتهدی تهرانی

 

 

 

 

خبرگزاری فارس: ماجرای نخستین منبر آیت‌الله مجتهدی تهرانی/ راز موفقیت در زندگی به روایت عالم عامل
  •  
راز موفقیت در زندگی به روایت عالم عامل

مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی ابراز می‌داشت: اگر می‌خواهید در زندگی موفق باشید و از آن لذت ببرید، به پدر و مادرتان نیکی کنید، خصوصاً به مادر، دست او را ببوسید و بدانید اگر آن‌ها از تو راضی باشند، خدا هم از تو راضی خواهد بود.

مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در نهم مهر ماه سال 1302 شمسی در تهران چشم به جهان گشود، وی در خاندانی با تقوی پرورش یافت، پدر وی مرحوم محمدباقر از کسبه‌های معروف و متدین تهران بود، همچنین جد آیت‌الله مجتهدی تهرانی مرحوم میرزا احمد از تجار مشهور و از متدینین عصر خود بود. بعد از این دو بزرگوار اجداد آیت‌‌الله همگی در کسوت روحانیت و از ائمه جماعات مشهور کاشان بودند.

آیت‌‌الله مجتهدی در سال 1362 قمری و در سن 19 سالگی به کسوت روحانیت درآمد و قبل از آن در بازار تهران مشغول به کار بود و پدرش راضی نبود که فرزندش طلبه شود، ولی بر اثر عشق و علاقه زیادی که جناب استاد به علم و دانش داشت به سوی طلبگی روی آورد، با توجه به مخالفت پدر، سال‌ها با سختی زیادی، در لباس روحانیت به تحصیل علم پرداخت و بعد از سال‌ها نه تنها پدر راضی شد، بلکه بر وجود چنین فرزندی افتخار می‌کرد.

این استاد اخلاق پنج سال بعد یعنی در سال 1367 قمری و در سن 24 سالگی ازدواج کرد و در همین سال دروس رسائل و مکاسب را نزد آیات فاضل (پدر  آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی)، سید‌حسین قاضی و شیخ قاسم نحوی امتحان داد و با موفقیت به اتمام رساند، بعد از دو سال در سن 26 سالگی و در سال 1369 قمری امتحان کفایه و قسمتی از درس خارج را با موفقیت گذراند.

 

 

آیت‌الله مجتهدی در ضمن تحصیل، به تدریس کتب حوزوی هم می‌پرداخت و وقتی که از قم به تهران آمد، شب‌ها در مسجد‌ امین‌الدوله که مرحوم شیخ محمدحسین زاهد در آنجا مشغول به تدریس و اقامه نماز بود، استاد هم، صبح و عصر به امر تدریس اشتغال داشت و چون شیخ زاهد در اواخر عمر و با وجود کهولت سن به سختی مشغول تعلیم و تربیت طلاب بود، از آیت‌الله مجتهدی تقاضا کرد که علاوه بر تدریس، شب‌ها هم منبر برود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۰ ، ۰۸:۲۴
محسن حسینی

 

 
در زمان خلافت عمر، جوانى به نزد او آمد و از مادرش شکایت کرد. و ناله سر مى داد که :- خدایا! بین من و مادرم حکم کن .عمر از او پرسید:- مگر مادرت چه کرده است ؟ چرا درباره او شکایت مى کنى ؟جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شکم خود پرورده و دو سال تمام نیز شیر داده . اکنون که بزرگ شده ام و خوب و بد را تشخیص مى دهم ، مرا طرد کرده و مى گوید: تو فرزند من نیستى ! حال آنکه او مادر من و nمن فرزند او هستم .عمر دستور داد زن را بیاورند. زن که فهمید علت اظهارش چیست ، به همراه چهار برادرش و نیز چهل شاهد در محکمه حاضر شد.

عمر از جوان خواست تا ادعایش را مطرح نماید.جوان گفته هاى خود را تکرار کرد و قسم یاد کرد که این زن مادر من است . عمر به زن گفت :- شما در جواب چه مى گویید؟زن پاسخ داد: خدا را شاهد مى گیرم و به پیغمبر سوگند یاد مى کنم که این پسر را نمى شناسم . او با چنین ادعاى مى خواهد مرا در بین قبیله و خویشاوندانم بى آبرو سازد. من زنى از خاندان قریشم و تا بحال شوهر نکرده ام و هنوز باکره ام .در چنین حالتى چگونه ممکن است او فرزند من باشد؟عمر پرسید: آیا شاهد دارى ؟زن پاسخ داد: اینها همه گواهان و شهود من هستند.آن چهل نفر شهادت دادند که پسر دروغ مى گوید و نیز گواهى دادند که این زن شوهر نکرده و هنوز هم باکره است.

عمر دستور داد که پسر را زندانى کنند تا درباره شهود تحقیق شود. اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفترى مجازات گردد.ماموران در حالى که پسر را به سوى زندان مى بردند، با   حضرت  على علیه السلام برخورد نمودند، پسر فریاد زد:- یا على ! به دادم برس . زیرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بیان کرد.   حضرت  فرمود: او را نزد عمر برگردانید. چون بازگردانده شد، عمر گفت : من دستور زندان داده بودم . براى چه او را آوردید؟گفتند: على علیه السلام دستور داد برگردانید و ما از شما مکرر شنیده ایم که با دستور على بن ابى طالب علیه السلام مخالفت نکنید.در این وقت  حضرت  على علیه السلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را احضار کنند و او را آوردند. آن گاه   حضرت  به پسر فرمود: ادعاى خود را بیان کن .

جوان دوباره تمام شرح حالش را بیان نمود.على علیه السلام رو به عمر کرد و گفت :- آیا مایلى من درباره این دو نفر قضاوت کنم ؟عمر گفت : سبحان الله ! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیده ام که فرمود:- على بن ابى طالب علیه السلام از همه شما داناتر است .حضرت به زن فرمود: درباره ادعاى خود شاهد دارى ؟گفت : بلى ! چهل شاهد دارم که همگى حاضرند. در این وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پیش گواهى دادند.على علیه السلام فرمود: طبق رضاى خداوند حکم مى کنم . همان حکمى که رسول خدا صلى الله علیه و آله به من آموخته است .سپس به زن فرمود: آیا در کارهاى خود سرپرست و صاحب اختیار دارى ؟

زن پاسخ داد: بلى !این چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختیار دارند. آن گاه   حضرت  به برادران زن فرمود:- آیا درباره خود به من اجازه و اختیار مى دهید؟گفتند: بلى ! شما درباره ما صاحب اختیار هستید.حضرت فرمود: به شهادت خداى بزرگ و شهادت تمامى مردم که در این وقت در مجلس حاضرند. این زن را به عقد ازدواج این پسر درآوردم و به مهریه چهارصد درهم وجه نقد که خود آن را مى پردازم .سپس به قنبر فرمود: سریعا چهارصد درهم حاضر کن .قنبر چهارصد درهم آورد.   حضرت  تمام پولها را در دست جوان ریخت . فرمود: این پولها را بگیر و در دامن زنت بریز و دست او را بگیر و ببر و دیگر نزد ما برنگرد مگر آنکه آثار عروسى در تو باشد، یعنى غسل کرده برگردى .پسر از جاى خود حرکت کرد و پولها را در دامن زن ریخت و گفت :- برخیز! برویم .

در این هنگام زن فریاد زد: اءلنار! النار! اى پسر عموى پیغمبر آیا مى خواهى مرا همسر پسرم قرار بدهى ؟!به خدا قسم ! این جوان فرزند من است . برادرانم مرا به شخصى شوهر دادند که پدرش غلام آزاد شده اى بود این پسر را من از او آورده ام . وقتى بچه بزرگ شد به من گفتند:- فرزند بودن او را انکار کن و من هم طبق دستور برادرانم چنین عملى را انجام دادم ولى اکنون اعتراف مى کنم که او فرزند من است . دلم از مهر و علاقه او لبریز است .مادر دست پسر را گرفت و از محکمه بیرون رفتند.

عمر گفت :اگر على نبود من هلاک شده بودم .


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۰ ، ۰۱:۵۹
محسن حسینی

نصایح حضرت علی (ع) به نوف بکائى

نوف بکائى که یکى از اصحاب و علاقه مندان حضرت امیرالمؤ منین علىّ صلوات اللّه علیه است ، حکایت کند:

در آن هنگامى که حضرت علىّ علیه السلام در حوالى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۰۰ ، ۰۸:۰۱
محسن حسینی

 

عطر

بوی عطر عجیبی داشت.

اسم عطرش را که می پرسیدم جواب سر بالا می داد.

شهید که شد تو وصیت نامه اش نوشته بود:

به خدا قسم هیچ گاه به خودم عطر نزدم.

وقتی خواستم معطر شوم از ته دل می گفتم:

«یا حسین»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۰۰ ، ۰۱:۱۵
محسن حسینی

اسراری از یک تسبیح اعجاب انگیز

 

 

با اینکه اذکار وارد شده در منابع اسلامی از آن جهت که ذکر خداوند متعال هستند داراى فضیلت مى باشند و موجب پاکی دل و جلای روح می شوند اما بعضی از آنها بر بعضی دیگر برتری داده شده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۰۰ ، ۲۰:۰۰
محسن حسینی

خلاصه‌ای از زندگی علمی و طلبگی امام خامنه‌ای

 

آن چه در پی می آید، برش هایی از زندگی علمی و طلبگی حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای در شهرهای مشهد و قم، از سال ۱۳۳۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی است:


۱۳۳۰: از دوازده سالگی و با حضور در «مدرسه سلیمان خان» و «نواب» مشهد، پس از طی دوره مقدماتی، در فراگیری دروس سطح چون معالم، قوانین، شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه، از اساتیدی مثل حضرات آیات میرزا احمد مدرس یزدی، حاج شیخ هاشم قزوینی و سید جلیل حسینی سیستانی استفاده کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۰۰ ، ۱۹:۱۲
محسن حسینی

سر گذشت یک عاشق:طنز

من سرم توی کار خودم بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۱۹:۱۴
محسن حسینی

شام از هنگامى که به قلمرو مسلمانان در آمد، تا عصر امام سجاد(ع) تنها حاکمان و فرمانروایان طائفه بنى ‏امیه را در خود دیده بود. مردم این سرزمین نه محضر پیامبر(ص) را درک کرده بودند و نه روش اصحاب صالح آن حضرت را. شامیان اسلام را در چهره امویان دیده بودند و تنها آنان را بازماندگان و خاندان پیامبر مى ‏دانستند. در عصر حکومت و فرمانروایى چهل ساله معاویه بر دیار شام، بر این نکته همت شده بود که مردم شام را در جهل و بى ‏خبرى نگاهدارند.

از این رو آنان بر خلاف کوفیان تنها همین را مى‏ دانستند که فردى خارجى به نام «حسین» بر امیرالمؤمنین یزید!!! شوریده و توسط سپاه خلیفه به قتل رسید و خاندان وى به اسارت گرفته شدند. از این رو شهر را آراسته و جشن گرفته بودند.

على ‏بن‏ الحسین(ع) در حالى که غل جامعه برگردن وى آویخته و دست او را با زنجیر بسته بودند وارد آن شهر کردند. امام محمد باقر(ع) از پدرش على ‏بن‏ الحسین(ع) روایت مى ‏کند که حضرت فرمود: «من را بر شترى که عریان بود و جهازى نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین را بر نیزه‏ اى نصب نموده بودند... با این وضع وارد دمشق شدیم».

وظیفه خطیرى که بر دوش امام سجاد(ع) بود آن بود که در این شهر با چنین وضعى که به خود گرفته بود، خاندان وحى و اهل بیت عصمت که عدل قرآن بودند را به شامیان بى‏ خبر بشناساند تا مردم رهبران حقیقى اسلام را دریابند. شناساندن این امر کارى بود که باید انجام مى ‏شد، به ویژه که رخدادهاى بعد از پیامبر(ص) سبب خاموش شدن خاندان رسول خدا(ص) در صحنه سیاست شده بود. امام زین ‏العابدین(ع) در شام به این امر همت گمارد هم در برخوردهاى شخصى که در بین راه و در شام پیش آمد و هم در خطبه معروفش در مسجد اموى شام به معرفى اهل بیت(ع) پرداخت.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۰۹:۳۰
محسن حسینی

آغاز امامت امام زمان(عج)مبارکباد

ز فراق چون ننالم من دلشکسته چون نی       که بسوخت بند بندم زحرارت جدایی

نهم ربیع الاول مصادف با سالگرد آغاز ولایت و امامت منجی عالم مبارک باد.
امام عصر(عج) فرمودند:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۰۱:۰۳
محسن حسینی


نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفاى روح و پاکى دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسى که نمازهاى پنجگانه را انجام مى دهد از گناهان پاک مى شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبى شست و شو کند اثرى از آلودگى در بدنش باقى نمى ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى و وصایا و سفارشهاى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمّه هدى(علیهم السلام)از مهمترین کارهایى که روى آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب مى شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۰ ، ۱۰:۲۴
محسن حسینی

چه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی

چه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی

                         سر وجان بها ندارد که کنم فدای مهدی

همه نقدهستی خود بدهم به صاحب جان

                           که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی

نه هوای کعبه دارم نه صفا ومروه خواهـم

                         که ندارد این مکانها بخدا صفای مهدی

چه کنم چه چاره سازم که دل رمیده من

                            نکندهوای دیگربه جز ازهوای مهدی

من دلشکسته هردم به امید در نشستم

                          که مگرعیان ببینم رخ دلگشای مهدی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۰ ، ۰۹:۴۳
محسن حسینی

نمونه هایی از فضایل و سیره فردى حضرت امام حسن عسگری(ع)
 



    1- نفوذ معنوى

    ثقة الاسلام کلینى در کافى و شیخ مفید در ارشاد نقل مى‏کند: از حسین بن محمد اشعرى و محمد بن یحیى و دیگران که گویند: احمد بن عبیدالله بن خاقان (وزیر معتمد عباسى) و کیل املاک و مستغلات خلیفه در قم و عامل اخذ مالیات از آنها بود، او در عداوت اهل بیت علیهم السلام بسیار شدید بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۰ ، ۰۳:۱۶
محسن حسینی

هشتم و نهم ربیع الاول ۲۶۰ هجری قمری در سامراء چه گذشت؟



 

حکومت عباسی از مدت ها پیش براساس سخن رسول الله(ص) و امامان معصوم(ع) مبنی بر اینکه 'مهدی فرزند حسن بن علی الهادی است'، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی . . .

 

نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر(ع) است، بلکه آغاز دوره‏ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۰ ، ۰۱:۲۵
محسن حسینی