وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

تعجیل امر فرج مولا امام عصر(عج) صلوات

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه



پیامبر میفرمایند: هنگامی که آیه و اذ اخذنا میثاقکم لاتسفکون دمائکم درباره یهود است. یعنی کسانی که پیمان خدا را شکستند و پیامبران خدا را تکذیب کردند و اولیای خدا را کشتند. آیا شما را خبر ندهم به کسانی که از امت من شبیه یهودیان هستند

گفتند: بلی یا رسولالله! فرموند: گروهی از امت من فکر میکنند که از امت من هستند اما بهترین فرزندان و پاکان اصالتم را میکشند و شریعت و سنت من را تغییر میدهند و دو فرزند حسن و حسین را میکشند آنچنان که پیشینیان یهود زکریا و یحیی را کشتند. آگاه باشید همانا خداوند آنان را لعنت میکند، آنچنان که پیشینیان را لعنت کرد و بر بقایا و فرزندانشان هادی و مهدی از حسین مظلوم برمیانگیزدکه آنان را با شمشیر اولیائش سوی جنم روانه میکند .

آگاه باشید لعنت میکند خداوند کشندگان و دوستداران و یاریکنندگان قاتلین حسین علیهالسلام را .

و بر کسانی که بر لعن بر دشمنان حسین سکوت میکنند بی آنکه برای تقیه باشد، خداوند لعن میفرستد .

آگاه باشید خداوند بر گریه کنندگان از روی شفقت و مهربانی بر حسین (ع) صلوات میفرستد، آنان که دشمنان حسین (ع) را لعنت میکنند و خشم و غضب خویش را بر دشمنان فراوان میگرداند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۰ ، ۱۰:۲۵
محسن حسینی

 

حضرت امام محمد باقر(ع) می‌فرمایند: روز قیامت، چون جماعتی را از کنار حوض کوثر دور می‌کنند، حضرت رسول(ص) می‌گریند و می‌فرمایند: چگونه نگریم بر جماعتى که از شیعیان على‌بن‌ابى‌طالب بوده و به سوی دوزخ روان می‌شوند؟!


به گزارش فرهنگ به نقل از فارس، در کتاب «بشارة المصطفى» و «مجالس» شیخ مفید و «أمالى» شیخ طوسى روایت کرده‏اند از شیخ مفید، از ابن قولویه، از حسین بن محمد بن عامر، از مُعَلّى بن محمد، از محمد بن جمهور عَمِّى، از ابن محبوب، از أبو محمّد وابِشى، از أبو وَرْد که گفت: از حضرت امام محمّد باقر علیه‌السلام شنیدم که مى‏گفت: چون روز قیامت بر پا شود، خداوند همه مردم را عریان و پابرهنه در زمین هموارى جمع می‌کند؛ و آنها را در راه محشر به قدرى متوقف می‌دارند که همگى عرق بسیارى مى‏کنند و نفَس‏هاى آنان به شدت میزند، و به قدرى که خداوند اراده کرده است درنگ مى‏کنند؛ و این است معناى گفتار خداوند تعالى: «فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا؛ و در آن وقت (اى پیامبر) نمى‏شنوى مگر صداى آرام و بدون صوت را.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۰ ، ۱۱:۴۱
محسن حسینی

 

روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد.
او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود.
ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می‌رسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.
کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟
شیطان پاسخ داد: این نومیدی و افسردگی‌ست
آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟
شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیلة من است.

هرگاه سایر ابزارم بی‌اثر می‌شوند، فقط با این وسیله می‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم.
اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، می‌توانم با او هر آنچه می‌خواهم بکنم..
من این وسیله را در مورد تمامی انسان‌ها به کار برده‌ام. به همین دلیل این قدر کهنه است.....

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۰ ، ۰۹:۵۵
محسن حسینی



محمد بن نعمان عکبری در یازدهم ذیقعده سال 336 هجری قمری در عکبرای بغداد، پا به عرصه هستی گذارد، از آن جا که پدر او شخصی پارسا و مذهبی بود و به تعلیم و تربیت، اشتغال داشت، لقب «ابن المعلم» گرفته بود و البته «عکبری» و «بغدادی» نیز دو لقب دیگر او بودند.

وی دوران کودکی خود را در تحت تربیت و تعلیم پدر مذهبی‌اش گذراند و به گونه‌ای مراحل حفظ حدیث و اصول تحدیث و فهم آن‌ها را سریع فرا گرفت که در پنج سالگی، برای او از «ابن ابی الیاس» اجازه روایت گرفتند یا در حالی‌که هفت سال و چند ماه بیشتر نداشت، از «ابن سماک» نقل روایت کرده است.

او از محضر بیش از هفتاد نفر از بزرگان شیعه، بهره علمی برد و در دانش‌اندوزی، مرز و حدی نمی‌‌شناخت.

در اواخر ماه صفر سال 416 هجری، نامه‌ای از طرف حضرت ولی‌عصر(عج) برای وی فرستاده شد که در آن ضمن ستایش و تکریم وی، برای اولین بار، لقب (مفید) به او داده شد. این نامه با عبارات زیر شروع می‌شود: «للاخ السدید و الولی الرشید الشیخ المفید...»

همچنین در توقیعی دیگر با لطفی افزون‌تر  در پنج‌شنبه 23 ذی‌الحجه هجری با این عبارت: «بسم‌الله الرحمن الرحیم، سلام الله علیک ایها الناصر للحق، الداعی الیه بکلمه الصدق...» عظمت آن عالم فرزانه، به شیعیان ثابت شد.

*متن توقیع امام زمان(عج) به مفید امتش در 23 ذی‌الحجه

درود خدا بر تو ای یاری رسان حق! و آنکه با گفتار راستین و شایسته، مردم را به سوی حق فرا می‎خوانی!

ما در نامه خویش به سوی تو، خدای جهان آفرین را که خدایی جز او نیست (و) خدای ما و خدای نیاکان ما است، سپاس می‎گذاریم و از بارگاه با عظمتش بر سرور و سالارمان محمد(ص) آخرین پیام آور خدا و خاندان پاک و مطهرش، درودی جاودانه می‎طلبیم.

و بعد! دوست راه یافته به حقیقت! خداوند بدان وسیله‎ای که به سبب دوستان ویژه خود، به تو ارزانی داشته است، وجودت را حفظ و تو را از نیرنگ دشمنانش حراست فرماید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۰ ، ۰۱:۴۸
محسن حسینی

 

خلاصه ای از مشخصات صادق آل محمد

 

اسم : جعفر
لقبها : صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقایق - فاضل - طاهر - قائم - منجی - صابر
کنیه : ابوعبدالله - ابواسماعیل - ابوموسی
نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام )
نام مادر : فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر
زمان تولد : هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری
در روز جمعه یا دوشنبه ( بنا بر اختلاف ) در هنگام طلوع فجر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۱۲:۵۶
محسن حسینی

 

امام صادق(ع) من چهار چیز را در زندگی محور قرار دادم.

بسم الله الرحمن الرحیم
قِیلَ لِلصَّادِقِ علیه السلام:

عَلَى مَاذَا بَنَیْتَ أَمْرَکَ؟ فَقَالَ علیه السلام: عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ؛ عَلِمْتُ

أَنَّ عَمَلِی لَا یَعْمَلُهُ غَیْرِی فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ

عَلَیَّ فَاسْتَحْیَیْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَا یَأْکُلُهُ غَیْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ وَ

عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ.[1]

زندگی دنیایی ات را بر چه محوری قرار داده ای؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۱۱:۱۵
محسن حسینی

وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (ص)

 

    از مسائلى که قرآن به آن اهمیت خاصى داده است، وظیفه جامعه اسلامى نسبت به پیامبر گرامى است، ما در این بخش به وظائف دهگانه‏اى که قرآن از آنها یاد مى‏کند، اشاره مى‏نمائیم و تشریح خصوصیات این وظائف از قلمرو بحث ما بیرون است .
    1- اطاعت از پیامبر (ص)

    پیامبر گرامى را از آن نظر که وحى الهى را از مقام ربوبى دریافت مى‏کند، نبى (آگاه از اخبار غیبى) و از آن نظر که مأمور به ابلاغ پیامى از جانب خدا به مردم است، رسول مى‏نامند، پیامبر در این دو مقام، فاقد امر و نهى و اطاعت و عصیان است و وظیفه‏اى جز پیام‏گیرى و پیام رسانى ندارد و لذا قرآن درباره او مى‏فرماید:
    «ما على الرسول الا البلاغ و الله یعلم ما تبدون و ما تکتمون (مائده /99): براى رسول وظیفه‏اى جز ابلاغ نیست و خدا از آنچه که آشکار مى‏سازید و یا پنهان مى‏دارید، آگاه است».
    اگر قرآن در قلمرو رسالت، براى رسول حق اطاعت قائل مى‏شود و مى‏فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله (نساء /64): هیچ رسولى را اعزام نکردیم مگر اینکه به فرمان خدا، از او اطاعت شود»، مقصود اطاعت طریقى است نه موضوعى، یعنى به پیامهاى او گوش فرا دهند و به گفته‏هاى او مانند انجام نماز و پرداخت زکات جامعه عمل بپوشانند، انجام چنین وظائفى در حقیقت، اطاعت فرمان خدا است، نه اطاعت پیامبر، هر چند به صورت ظاهر اطاعت پیامبر نیز به شمار مى‏رود و قرآن ماهیت این نوع اطاعتها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان مى‏کند و مى‏فرماید: «من یطع الرسول فقد اطاع الله (نساء /80): هر کس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۱۰:۴۸
محسن حسینی

درست حدس زده بودم، می‌دانستم اگر کلاه کاموایی بر سر بگذارم به پیش‌داوری‌های غلط مردم دامن می‌زنم، و آنها بازهم معلولیت مرا به حساب تنگدستی و نداریم می‌گذارند. عصر شد از دانشکده بیرون آمدم، آن روز آخرین روزی بود که در دوره کارشناسی سر کلاس رفتم. سوز برف می‌آمد کلاه را بر سرم گذاشتم و به راه افتادم، به یاد پدرم افتادم نخستین روزی که به دانشگاه آمدیم پدرم کارت دانشجویی را به دستم داد و گفت: "خستگی‌ام در رفت.” پدری که دوازده سال با نظام آموزشی مبارزه کرد تا پسر معلولش در مدرسه عادی تحصیل کند.
خاطرات دانشکده را مرور کردم، یاد اولین روز کلاس‌هایم افتادم. وارد کلاس چهل نفری شدم چهل جفت چشم در یک لحظه با فردی روبه‌رو شدند که پاهایش خم و دستانش در هوا معلق بود و هنگام راه رفتن همه فکر میکردن الان است که نقش بر زمین شوم. بالاخره به ترمینال آزادی رسیدم. کلاه را روی سرم محکم کردم و به سمت اتوبوس رجایی شهر رفتم به یاد رانندگانی افتادم که بخاطر وضیعت فیزیکیم از من پول نمی‌گرفتند و رانندگانی که تا مطمئن نمی‌شدند پول دارم سوارم نمی‌کردند و من مجبور بودم با هر دو گروه بحث کنم.
داستان و خاطرات تلخ و شیرین چهارساله ذهن و جسمم را خسته‌ تر کرد و پاهایم بیشتر به زمین کشیده می‌شد تنها آرزویم دیدن اتوبوس رجایی شهر بود، به اتوبوس رسیدم بالای پله‌ها مردی شیشه عسل به دست ایستاده بود و با چرب زبانی می‌خواست آنها را به مسافران بفروشد. همین که پایم را روی پله اول گذاشتم، تبلیغ عسل‌هایش را قطع کرد و گفت: "برادرا، خواهرا یه کمکی به این بنده خدا بکنید ثواب داره”؛ چند ثانیه‌ای نگذشت که فهمیدم منظور آقا من هستم.
کنترل عصبیم رو از دست دادم فریاد زدم و کارت دانشجویم رو به اون و مسافرا نشون دادم؛ اما کار ساز نبود همین که به عقب اتوبوس می‌رفتم که صندلی خالی پیدا کنم دست هایی با پول خرد به طرفم آمد که بیشتر عصبیم کرد .
هوا تاریک شد به رجایی شهر رسیدم یادم افتاد که باید به منزل خیاط مادرم برم و لباسشو بگیرم، به درب منزل رسیدم زنگ زدم. خیاط از آیفون جواب داد کیه؟ گفتم حسینی هستم لباس مادرمو میخوام. چند دقیقه گذشت خبری نشد دوباره زنگ زدم آیفون برداشت و گفت: "از پنجره میندازم”. گمان کردم میخواد لباس را داخل نایلون بذاره و از پنجره بندازه . بالا نگاه کردم خانم خیاط کیسه‌ای حاوی پول خرد را به سویم پرت کرد. خنده‌ام گرفت. بلند گفتم: "شلوار رو می‌خوام”. پرسید: "شام می خوای؟” ناگهان منو شناخت و گفت: ببخشید پسر خانم حسینی هستید؟ داستان آموزنده پایین آمد و شلوارو به دستم داد و کلی معذرت خواهی کرد .
با خودم فکر کردم چرا خاطره آخرین روز دانشجویی یک معلول باید با دو حادثه تلخ همراه باشه حوادثی که با قضاوت عجولانه مردم معلولین با افراد فقیر و بی‌بضاعت اشتباه گرفته میشن. سرمو به آسمون بلند کردم و با تمام وجود برای داشته‌ها و توانایی‌هام خدا رو شکر کردم و به طرف خونه راه افتادم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۱۰:۴۷
محسن حسینی

جان دو عالم به فدایت ای پیامبر نور و رحمت وای گنجینه رحمت الهی  یا محمد رسول الله(ص) ولعنت ابدی خداوند بر هتاکان و دشمنانت تا روز قیامت

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۰۸:۱۲
محسن حسینی
ولادت پیامبر اکرم از زبان حضرت آمنه



 

آمنه می گوید: وقتی زمان زایمانم نزدیک شد، دیدم بال پرنده‌ای سفید بر قلبم کشیده شد و همه ترس و نگرانی‌ها از من دور گردید، نوشیدنی سفید رنگی برای من آوردند و من که تشنه بودم، از آن نوشیدم. نوری مرا در بر گرفت. سپس بانوانی بلند قامت با من سخن گفتند ولی گفتار آنان همانند گفتار انسان‌ها نبود. ناگهان دیدم پارچه ابریشمی سفیدی بین آسمان و زمین را پوشانده است و هاتفی می‌گوید: «از گرامی‌ترین مردم، او را بگیرید.»


مردانی را دیدم که در آسمان ایستاده بودند و در دستان آنان جام‌های آب بود. به شرق و غرب زمین نگاه کردم و پرچمی از سندس (پارچه بافته شده از حریر) دیدم که بر ستونی از یاقوت بین آسمان و زمین در پشت کعبه بر افراشته بود. پس از آن محمد صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا آمد در حالی که انگشتان خود را به آسمان بلند کرده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۰۳:۳۳
محسن حسینی

 

چهارده داستان از امام صادق(ع)

1. تلخى گوش و شورى آب چشم

ابن ابى لیلى - که یکى از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام است - حکایت نماید:

روزى به همراه نعمان کوفى به محضر مبارک آن حضرت وارد شدیم ، حضرت به من فرمود: این شخص کیست ؟

عرض کردم : مردى از اهالى کوفه به نام نعمان مى باشد، که صاحب راءى و داراى نفوذ کلام است .

حضرت فرمود: آیا همان کسى است که با راءى و

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۰۲:۰۱
محسن حسینی

پسرک پرسید: «بابا! اگه دوستم یه کار بدی بکنه، من چی کار باید بکنم؟»

پدر جواب داد: «باید بهش بگی این کار خوبی نیست. این کارو نکن!»

دوباره پرسید: « اگه روم نشه بهش بگم چی؟». پدر جواب داد: «خب روی یک تکه کاغذ بنویس بگذار توی جیبش».

صبح که مرد برای رفتن به اداره آماده میشد، در جیب کتش کاغذی پیدا کرد با این مضمون: «بابا سلام. سیگار کشیدن کار خوبی نیست. لطفاً این کار رو نکن!»

 
  

    پیامبر صلى الله علیه و آله:

    إنَّ أَعظَمَ النّاسِ مَنزِلَةً عِندَاللّه  یَومَ القیامَةِ أَمشاهُم فى أَرضِهِ بِالنَّصیحَةِ لِخَلقِهِ؛

    بلند مرتبه ترین مردم نزد خداوند در روز قیامت کسى است که در روى زمین بیشتر در نصیحت و ارشاد مردم قدم بردارد.

    (کافى، ج۲، ص ۲۰۸، ح۵)

    ۲- پذیرش نصیحت

    لقمان حکیم رحمه الله:

    یا بُنَىَّ … عَلَیکَ بِالمَوعِظَةِ فَاعمَل بِها فَإنَّها عِندَ العاقِلِ أَحلى مِنَ العَسَلِ الشَّهدِ؛

    فرزندم نصیحت را بپذیر و به آن عمل کن که نصیحت نزد عاقل از عسل ناب شیرین تر است.

    (ارشاد القلوب، ج۱، ص۷۲)

    ۳- نتیجه پذیرش نصیحت

    امام على علیه السلام:

    مَن قَبِلَ النَّصیحَةَ سَلِمَ مِنَ الفَضیحَةِ؛

    هر کس نصیحت را بپذیرد، از رسوایى به سلامت مى ماند.

    (غررالحکم، ج۵، ص۲۷۷، ح۸۳۴۴)

    ۴- نصیحت نیاز مومن

    امام جواد علیه السلام:

    اَلمُؤمِنُ یَحتاجُ إلى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوفیقٍ مِنَ اللّه  وَواعِظٍ مِن نَفسِهِ وَقَبُولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ؛

    مؤمن نیازمند سه چیز است: توفیقى از پروردگار، پند دهنده اى از درون خویش و پذیرش از نصیحت کنندگان.

    (بحارالأنوار، ج۷۸، ص۳۵۸، ح۱)

    ۵- دوستی خدا و نصیحت

    پیامبر صلى الله علیه و آله:

    إذا أرادَ اللّه  بِعَبدٍ خَیرا جَعَلَ لَهُ واعِظا مِن نَفسِهِ یَمُرُهُ وَیَنهاهُ؛

    هرگاه خداوند خیر بنده اى را بخواهد، واعظى از درون او برایش قرار مى دهد که او را به کار نیک وادارد و از کار بد باز دارد.

    (نهج الفصاحه، ح۱۵۴)

    ۶- نصیحت عالم بی تقوا

    پیامبر صلى الله علیه و آله:

    یا عَلىُّ إذا لَم یَکُنِ العالِمُ تَقیّا تائِبا زَلَّت مَوعِظَتُهُ عَن قُلُوبِ النّاسِ کَما تَزِلُّ القَطرَةُ عَن بَیضَةِ النَّعامَةِ وَالصَّفا؛

    یا على هرگاه عالِم با تقوا و توبه کار نباشد، موعظه اش از دل مردم مى لغزد همچنانکه قطره آب از روى تخم شتر مرغ و سنگ صاف مى لغزد.

    (میراث حدیث، ج۲، ص۲۹، ح۸۱)

    ۷- نصیحت برادر مسلمان

    امام على علیه السلام:

    اَلمُسلِمُ مِرآةُ أَخیهِ فَإذا رَأَیتُم مِن أَخیکُم هَفوَةً فَلاتَکُونُوا عَلَیهِ إلبا وَأَرشِدُوهُ وَانصَحُوا لَهُ وَتَرَفَّقُوا بِهِ … ؛

    مسلمان آینه برادر خویش است، هرگاه خطایى از برادر خود دیدید همگى او را مورد حمله قرار ندهید بلکه او را راهنمایى و نصیحت نمایید و با او مدارا کنید… .

    (تحف العقول، ص۱۰۸)

    ۸- نصیحت نهان و آشکار

    امام حسن عسکرى علیه السلام:

    مَن وَعَظَ أَخاهُ سِرّا فَقَد زانَهُ وَمَن وَعَظَهُ عَلانیَةً فَقَد شانَهُ؛

    هر کس برادر (دینى) خود را پنهانى نصیحت کند، او را آراسته و اگر آشکارا نصیحتش نماید ارزش او را کاسته است.

    (تحف العقول، ص۴۸۹)

    ۹- حق نصیحت خواه

    امام سجاد علیه السلام:

    وَ أَمّا حَقُّ المُستَنصِحِ فَإنَّ حَقَّهُ أَن تُؤَدِّىَ إلَیهِ النَّصیحَةَ عَلَى الحَقِّ الَّذى تَرى لَهُ أَنَّهُ یَحمِلُ وَیُخَرَّجُ المَخرَجَ الَّذى یَلینُ عَلى مَسامِعِهِ وَتُکَلِّمَهُ مِنَ الکَلامِ بِما یُطیقُهُ عَقلُهُ فَإنَّ لِکُلِّ عَقلٍ طَبَقَةٌ مِنَ الکَلامِ یَعرِفُهُ وَیَجتَنِبُهُ وَلیَکُن مَذهَبُکَ الرَّحمَةُ؛

    حقّ نصیحت خواه این است که به راه صحیحى که مى دانى مى پذیرد، راهنمائیش کنى و سخن در حدّ درک و فهم و عقلش بگویى که هر عقلى ظرفیت مخصوص خود را دارد و روش تو باید همراه با مهربانى و رحمت باشد.

    (تحف العقول، ص۲۶۹)

    ۱۰- حق نصیحت کننده

    امام سجاد علیه السلام:

    و أَمّا حَقُّ النّاصِحِ فَأَن تَلینَ لَهُ جَناحَکَ ثُمَّ تَشرَئِبَّ لَهُ قَلبُکَ وَتَفتَحَ لَهُ سَمعَکَ حَتّى تَفهَمَ عَنهُ نَصیحَتَهُ ثُمَّ تَنظُرُ فیها فَإن کانَ وُفِّقَ فیها لِلصَّوابِ حَمِدتَ اللّه  عَلى ذلِکَ وَقَبِلتَ مِنهُ وَعَرَفتَ لَهُ نَصیحَتَهُ… ؛

    حقّ نصیحت کننده این است که نسبت به او فروتنى کنى، دل را براى فهم نصیحتش آماده نمایى و به سخنانش گوش دهى و اگر گفتارش درست بود خدا را شکر گویى و بپذیرى و حق شناسى کنى… .

    (تحف العقول، ص۲۶۹)

    ۱۱- ثمره نصیحت در جمع

    امام على علیه السلام:

    النُّصحُ بَینَ المَلأِ تَقریعٌ؛

    نصیحت کردن در حضور دیگران، خُرد کردن شخصیت است.

    (شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۴۱، ح۹۰۸)

    ۱۲- نصیحت حسود

    امام صادق علیه السلام:

    اَلنَّصیحَةُ مِنَ الحاسِدِ مُحالٌ؛

    نصیحت و خیرخواهى از حسود محال است.

    (خصال، ص۲۶۹)

    ۱۳- طعم نصیحت

    لقمان حکیم علیه السلام:

    عَلَیْکَ بِقَبُولِ الْمَوْعِظَةِ وَالْعَمَلِ بِها فَإِنَّها عِندَ الْمُؤْمِنِ أَحْلى مِنَ الْعَسَلِ الشَّهْدِ وعَلَى الْمُنافِقِ أَثْقَلُ مِنْ صُعُودِ الدَّرَجَةِ عَلَى الشَّیْخِ الْکَبیرِ؛

    موعظه را بپذیر و به آن عمل کن، زیرا موعظه نزد مؤمن از عسل ناب شیرین تر است و براى منافق از بالا رفتن از پله بر پیر مرد کهنسال دشوارتر است.

    (اعلام الدین، ص۷۹)

    ۱۴- نصیحت خداوند

    پیامبر صلى الله علیه و آله:

    إنَّ اللّه  تَعالى یَعرِضُ عَلى عَبدِهِ فى کُلِّ یَومٍ نَصیحَةً فَإن هُوَ قَبِلَها سَعِدَ و إن تَرَکَها شَقىَ؛

    خداوند متعال، به بنده اش در هر روز نصیحتى عرضه مى کند، که اگر بپذیرد، خوشبخت و اگر نپذیرد، بدبخت مى شود.

    (کنز العمّال، ح ۱۰۲۵۰)

    ۱۵- نصیحت خردمند

    امام حسن علیه السلام:

    لا یَغشُّ العاقِلُ مَن استَنصَحَه؛

    خردمند به کسى که از او نصیحت مى خواهد، خیانت نمى کند.

    (تحف العقول، ص ۱۶۶)

    ۱۶- بهترین واعظ

    امام على علیه السلام:

    لا واعِظَ أبلَغُ مِن النُّصحِ؛

    هیچ واعـظـى مـؤثرتر از نصیحت نیست.

    (غرر الحکم، ح ۱۰۶۲۲ – منتخب میزان الحکمة، ص ۶۰۰)


 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۰۰ ، ۰۲:۱۱
محسن حسینی

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم

از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس

من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!

سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست

من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم

از آن روزی که این منصب کند انکار میترسم!

طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است

از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!

شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد

من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!

به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من

مرا تنها میان قبر من نگذار میترسم!

دلت بشکسته از من لکن ای دلدار رحمی کن

که از نفرین و از عاق پدر بسیار میترسم!

هزاران بار رفتم از درت شرمنده برگشتم

زهجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!

دمی وصلم ، دمی فصلم، دمی قبضم، دمی بستم

من از بیچارگی آخر این کار میترسم!

جهان را قطره اشکی می کند ویران

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم...

 


مهدی بقایی

 

الهم عجل لولیک الفرج.آمین

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۰ ، ۰۲:۳۷
محسن حسینی

حضرت آدم وگریه برمصائب سیدالشهداء

 

پیامبر(ص) فرمودند : زمانی که خداوند آدم را خلق کرد و از روح خود در وی دمید آدم عطسه کرد .

خدای بزرگ به او الهام فرمود تا بگوید الحمد لله رب العالمین .

پس خدای به او گفت : پروردگارت ترا در رحمت قرار داد .

پس آن هنگام که فرشتگان بـر او سجده کردند به خود بالید و به پروردگارش عرض کرد آیا آفریده ای از من محبوب تر داری

پس جوابی نشنید سپس سؤالش را دوباره تکرار کرد . باز هم جوابی نشنید . برای بار سوم سؤالش را تکرار کرد . باز جوابی نیامد .

آن گاه خـدای بزرگ فرمود : آری آفریده هایی برتر از تو هستند که اگر آنان نبودند ترا هم نمی آفریدم .

آدم گفت : آنان را به من نشان بده .

پس خدای متعال به فرشتگان حجاب فرمان داد تا پرده ها برگیرند .چون حجاب و پرده ها برگرفته شد .

آدم پنج روح نورانی در بالای عرش الهی بدید .

آدم گفت : پروردگارا اینان کیستند

خطاب آمد ای آدم ! این محمد پیامبر من است

و این علی امیر مؤمنان است ( پسر عموی پیامبر و جانشین اوست )

و این فاطمه دختر پیامبرم است

و این دو حسن و حسین فرزندان علی و نوادگان پیامبراند .

سپس خدای متعال فرمود : ای آدم اینان فرزندان تواند

آدم بسیار خشنود شد .

آن گاه که دچار اشتباه و خطا گردید . آدم گفت :

پروردگارا ! از تو می خواهم به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین تا بیامرزی ام و از من درگذری .

پس خدای مهربان بخاطر این قسم از او درگذشت .

صاحب کتاب ( در ثمین ) در تفسیر آیه شریفه قرآن

فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم .

سوره بقره آیه 37

منظور از کلمات نام پنج تن آل عبا است : محمد ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین .

آدم ساق عرش را نگاه کرد و نام های پیامبر و امامان معصوم را دید . آن گاه فرشته جبرئیل به او گفت :

ای آدم بگو :

یا حمید بحق محمد

یا علی بحق علی

یا فاطر بحق فاطمه

یا محسن بحق الحسن

و یا قدیم الاحسان بحق الحسین

و منک الاحسان .

ای خدای ستوده بحق محمد

ای خدای برتر بحق علی

ای خدای پدید کننده بحق فاطمه

ای خدای احسان کننده بحق حسن و حسین

و احسان و خوبی تنها از توست .

آدم وقتی نام حسین را یاد کرد ، اشکش جاری شد و دلش خاشع و نرم شد و گفت برادرم جبرئیل در یاد پنجمین دلم شکست و اشکهایم روان شد . فرشته جبرئیل گفت : این فرزندت مصیبتی خواهد دید که همه مصیبتها نزد آن کوچک است .

آدم پرسید برادرم کدام مصیبت

حسین با لب عطشان کشته می شود در حالی که غریب و یکه و تنها است ناصر و معینی ندارد و اگر ای آدم او را ببینی او می گوید :

وا عطشاه ، و اقله ناصراه .

تا آنجا که تشنگی بین دیدگانش و آسمان چون غبار دودی فاصله می افکند و دیگر دید چشمانش کم سو می گردد .

پس کسی او را جواب و پاسخی نمی دهد . مگر با شمشیر و نوشیدن مرگ . پس آن گاه سر از تن او جدا می کنند چون گوسفندی که او را ذبح می کنند و دشمنان به چادر های او حمله ور می شوند. و سرهایشان و سرهای یارانشان در میان شهرها بگردش در می آید و در حالیکه زنان اسیر و دربند همراه هستند .

پس آدم بسیار گریست چون مادری فرزند از دست داده .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۰ ، ۱۹:۴۹
محسن حسینی

موشی در خانه ی مزرعه دار تله ی موش دید!

به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.

آنها گفتند: مشکل تو به ما ربطی ندارد!

ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید...

از مرغ برایش سوپ درست کردند!

گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند!

نهایتا زن تلف شد.

گاو را برای مراسم ترحیم کشتند ودر این مدت...

موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و

به مشکلی که به دیگران ربطی نداشت فکر می کرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۰ ، ۱۱:۰۴
محسن حسینی