وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةوالنصر:آمین

تعجیل امر فرج مولا امام عصر(عج) صلوات

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

عاشق شدن آسان است، اما ادامه آن
هنراست

دوست هرکه باشد، نسخه دوم خودت است
نمی توان جلوی پیری را گرفت،
اما میتوان روح جوانی داشت

این جملات زیبا را هرگز فراموش نکن !

هر جا که باشی دوستانت دنیای
توهستند
بالا رفتن سن حتمی است
اما اینکه روح تو پیر شود بستگی به خودت
دارد

این جملات زیبا را هرگز فراموش نکن !
خنده کوتاهترین راه بین دوستان است


این جملات زیبا را هرگز فراموش نکن !
عمر سالهای گذشته نیست
سالهایی است که از آن زندگی کردی
عشق زندگی را نمی چرخاند
اما انگیزه ای است برای زندگی


این جملات زیبا را هرگز فراموش نکن !
وقتی  جایی داری که بروی یعنی خانه داری
ووقتی کسی را دوست داری
یعنی خانواده داری


این جملات زیبا را هرگز فراموش نکن !
بزرگترین لذت زندگی
داشتن دوست صمیمی است


این جملات زیبا را هرگز فراموش نکن !
غیر از سخن گفتن راههایی
بین دوستان وجود دارد
اگر از چیزی لذت بردی
دیگران را شریک ساز


این جملات زیبا را هرگز فراموش نکن !
و چه زیباست که ببینیم کسی میخندد
و زیباتر اینکه بدانی خودت باعث
خنده اش شده ای

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۰ ، ۰۲:۰۵
محسن حسینی

سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت. وزیر همواره می گفت: هر اتفاقی که رخ می دهد به صلاح ماست. روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ می دهد در جهت خیر و صلاح شماست!
پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد. چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگـلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد، در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیله هایی رسید که مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند، زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست!
آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید: چگونه می توانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید! به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد.
پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت: اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه می گفتی هر چه رخ می دهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگی ام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟! وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمی بینید، اگر من به زندان نمی افتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب می کردند، بنابراین می بینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود!

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۰ ، ۰۹:۲۶
محسن حسینی

 

1-آیا سرداب، محل ظهور امام زمان(عج) است؟

از دیرباز، مخالفان و معاندان اهل‌بیت(ع) می‌پنداشتند که شیعیان محل ظهور امام زمان(عج) را سرداب می‌دانند، با وجود این، هیچ یک از این مدعیان، مطلبی یا گفته‌ای را از شیعیان نقل نمی‌کنند که این عقیده شیعیان را بیان کند.

به رغم این اتهام، در روایات و کتب شیعه آمده است که حضرت مهدی(عج) از مکه مکرمه و مسجد الحرام ظهور می‌کند، بنابر روایاتی، اولین جایگاه بیعت قبل از قیام امام مهدی(عج) مسجدالحرام و بین رکن و مقام خواهد بود، اهل سنت نیز به این مطلب معتقد و معترف‌اند و از نکات مشترک بین تمام مسلمانان به شمار می‌رود.



2. آیا سرداب، محل سکونت امام مهدی(عج) است؟

برخی از نویسندگان گذشته اهل سنت می‌پندارند که شیعیان سرداب را محل ظهور می‌دانند، اما نویسندگان بعدی به جای بررسی، رفع خطا و بیان حقیقت، پا را فراتر نهاده‌اند و ادعا کرده‌اند که شیعه معتقد است امامشان سالیان متمادی در سرداب به سر می‌برد و در همان‌جا زندگی می‌کند.

مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر در پاسخ به این بهتان می‌فرماید: "تهمت سرداب زشت‌تر است، در حالی‌که شیعه عقیده ندارد که امام در سرداب مخفی شده و از آن جا ظهور می‌کند، ای کاش آنان که این تهمت را زده‌اند، دست کم حرفشان را یکی می‌کردند، ابن بطوطه در سفرنامه‌اش می‌گوید در حله است، فرمانی در اخبارالدول می‌گوید در بغداد است و دیگران می‌گویند در سامراست و قصیمی نمی‌داند کجاست، لذا جایی را نام نمی‌برد تا عیبش آشکار نشود".

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۷:۵۰
محسن حسینی


زیبایی بخشی به خلافت

عبداللّه پسر احمد بن حنبل گوید که روزی نزد پدر نشسته بودم. جماعتی نزد او آمدند و سخن از خلافت ابو بکر وعمر و عثمان پیش آمد تا اینکه سخن از علی علیه السلام و خلافت آن حضرت به میان آمد. پدرم در این باره گفت: «اِنَّ الْخِلافَةَ لَمْ تُزَیِّنْ عَلِیّا بَلْ عَلِیٌّ زَیَّنَها؛ همانا خلافت، علی را زینت نداد؛ بلکه علی به خلافت زیبایی بخشید.»
2. بی خبری مردم از فضایل

پدر عمر بن عبد العزیز ـ از خلفای بنی امیّه ـ می گوید: «اگر مردم نادان، از آنچه ما درباره علی علیه السلام می دانیم، آگاه بودند، حتّی دو نفر از آنها از ما متابعت نمی کردند.»
3. من بند کفش علی علیه السلام هم نیستم

شکیب ارسلان، ملقّب به «امیر البیان»، یکی از نویسندگان زبردست عرب در عصر حاضر است. در جلسه ای که به افتخار او در مصر تشکیل شده بود، یکی از حضار در ضمن سخنان خود می گوید: «دو نفر در تاریخ اسلام پیدا شده اند که به حق شایسته اند، «امیر سخن» نامیده شوند: یکی علی بن ابی طالب علیهماالسلام و دیگری شکیب.»

شکیب ارسلان با ناراحتی برمی خیزد و پشت تریبون قرار می گیرد و از مقایسه دوستش گله می کند و می گوید: «من کجا و علی بن ابی طالب کجا؟! من بند کفش علی علیه السلام هم به حساب نمی آیم.»
4. فخر رازی

او گفته است: «هر کس در دین خود به علی بن ابی طالب اقتدا کند به دستگیره ای تمسک کرده است که هرگز زوال و نیستی برایش راه نخواهد یافت.»
5. ابن جوزی

وی می گوید: «ولایت امیرمؤمنان، هنگام مرگ و غسل دادن و کفن برای من کافی است و طینت من، قبل از خلقتم با محبّت علی علیه السلام عجین شده است. پس آتش، چگونه می تواند مرا بسوزاند.»
6. یک عمل، برتر از همه

ابن ابی الحدید می نویسد: شخصی از استادم ابو هزیل پرسید: «آیا علی علیه السلام نزد خدا افضل است یا ابوبکر؟!»

استاد گفت: «به خدا سوگند! اگر فقط مبارزه علی علیه السلام با عمرو بن عبدود در روز خندق با اعمال مهاجران و انصار و تمام عبادتهای آنان معادله و موازنه شود، آن مبارزه، سنگین تر و برتر از همه آنها می شود، چه رسد به ابو بکر تنها.»
7. گنجی شافعی

وی به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می گوید: «اگر تمام درختان، قلم و دریاها، مرکب و جنیان، حسابگر وتمام انسانها نویسنده باشند، نمی توانند فضایل علی بن ابی طالب علیهماالسلام را به حساب آورند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۱۰:۲۴
محسن حسینی


رسول گرامی اسلام حضرت محمد(ص) در حدیثی گران بها پنج جایی که انسان مورد رحمت خداوند قرار می‌گیرد را بیان فرموده‌اند.
محمد بن الحسن، عن عبد الله ابن جعفر، عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن زیاد، عن جعفر بن محمد علیه السلام عن أبیه، عن أمیرالمؤمنین علیهم السلام أنه قال: إن رسول الله صلى الله علیه و آله قال: رحم الله ولدا أعان والدیه على بره، و رحم الله جارا أعان جاره على بره، و رحم الله رفیقا أعان رفیقه على بره، و رحم الله خلیطا أعان خلیطه على بره، و رحم الله رجلا أعان سلطانه على بره.

عقیق:امام صادق(ع) از پدرش و ایشان از امیرالمومنین(ع) روایت می‌کند که رسول خدا(ص)فرمود: خداوند پدرى را که به فرزندش در کار نیک کمک کند، رحمت نماید، خداوند همسایه اى را که به همسایه اش در کار نیک کمک کند، رحمت نماید، خداوند رفیقى را که در کار نیک به رفیقش کمک نماید، رحمت نماید، خداوند همدمى را که در کار نیک به همدمش کمک کند، رحمت نماید و خداوند مردى را که در کار نیک به زمامدار خود کمک کند، رحمت نماید.



 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۰ ، ۱۸:۳۵
محسن حسینی


رنجانده ام دوباره دلت را...

مرا ببخش...

آبی ترین کرانه ی دریا...

مرا ببخش...

می خواستم که خوب بمانم برای تو...

ناخواسته بد شدم آقا...

مرا ببخش...

رنگی ندارد این غزلِ کهنه پیش تو...

زیباترین قصیده ی دنیا...

مرا ببخش...

دل گیر می شوی ز من و دم نمی زنی...

شرمنده ام، همیشه و هر جا...

مرا ببخش...

تو تکیه گاه محکم اندوه من شدی...

سنگ صبور این دل تنها...

مرا ببخش...

روشن نموده ای شبِ این بی ستاره را...

ای مثل ماه روشن و زیبا...

مرا ببخش...

این است حرف آخر من، ای همیشه خوب...

عذرم قبول می کنی آیا؟...

مرا ببخش...

 

شاعر:نفیسه مقدادی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۰۰ ، ۰۱:۱۲
محسن حسینی


۱ ـ امام جواد علیه السّلام :
هرگاه پیامبر صلّى الله علیه و آله از نمازش فارغ مى شد مى گفت: خدایا، آنچه را کرده و مى کنم، نهان و آشکار کرده ام، اسراف بر خود را و آنچه را که تو بهتر از من مى دانى، بر من بیامرز. خدایا تو پیش از همه و پس از همه هستى، جز تو خدایى نیست . به داناییت بر نهان و به تواناییت بر همه خلقت سوگند، تا آنگاه که زندگى را برایم بهتر مى دانى، مرا زنده نگاه دار و آنگاه که مرگ را برایم بهتر مى دانى، مرا بمیران . خدایا ، همانا من بیم از تو را در نهان و آشکار ، سخن حق را در خشم و خشنودى و میانه روى را در تنگدستى و توانگرى، از تو مى خواهم. نعمتى تمام ناشدنى و روشنى چشمى ناگسستنى را از تو مى خواهم . خشنودى به حکم تو، مرگى مبارک پس از زندگى و زندگانى آرام پس از مرگ، لذت نگاه به تو و شوق دیدارت و ملاقات تو بى رنجى گزنده و فتنه اى گمراه کننده را، از تو مى خواهم. خدایا ، ما را به زینت ایمان، مزیّن کن و راهنما و رهیافته قرار ده. خدایا ، ما را در میان آنان که ره نمودى، ره بنما . خدایا ، همانا من اراده قوى بر یافتن راه راست و و پایدارى در کار و استوارى در راه حق را از تو مى خواهم. سپاسگزارى نعمتت را، سلامتى کامل و اداى حقت را مى خواهم. اى پروردگار من ، دلى پیراسته و زبانى راستگو از تو مى خواهم. از آنچه که مى دانى آمرزش مى طلبم و نیکوترین آنچه که مى دانى از تو مى خواهم و از بدى آنچه مى دانى به تو پناه مى برم ، که تو مى دانى و ما نمى دانیم و تو به نهانها بسیار دانایى[۱].

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۰۰ ، ۰۱:۲۷
محسن حسینی

شیخ‌الاسلام ابواسماعیل عبدالله بن ابی‌منصور محمد معروف به «پیر هرات» و «پیر انصار» و «خواجه عبدالله انصاری» و «انصاری هروی»، دانشمند و عارف بود.

وی از اعقاب ابوایوب انصاری است که صحابهٔ پیغمبر بود. مادرش از مردم بلخ بود و عبدالله خود در هرات متولد شد و از کودکی زبانی گویا و طبعی توانا داشت چنانکه شعر فارسی و عربی را نیکو می‌سرود و در جوانی در علوم ادبی و دینی و حفظ اشعار عرب مشهور بود و مخصوصاً در حدیث قوی بود و امالی بسیار داشت و در فقه روش امام حنبل را پیروی می‌کرد.

وی در تصوف از استادان زیادی تعلیم گرفت ودو بار به دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی شتافت و این دیدارها تاًثیر زیادی در روحیات و منش وی داشته‌است. محل اقامتش بیشتر در هرات بود و در آنجا تا پایان زندگانی به تعلیم و ارشاد اشتغال داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۰ ، ۰۳:۱۱
محسن حسینی

 

عجب رسمیه رسم زمونه
قصه برگ و باد خزونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
کجاست اون کوچه
چی شد اون خونه
آدماش کجان خدا میدونه
بوته یاس بابا جون هنوز
گوشهء باغچه توی گلدونه
عطرش پیچیده تا هفت تا خونه
خودش کجاهاست خدا میدونه
تسبیح و مهر بی بی جون هنوز
گوشه طاقچه توی ایونه
خودش کجاست خدا میدونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت
از ما بعدها چه یادگاری می خواد بمونه
خدا میدونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
میرن آدما از اونا فقط

خاطره هاشون به جا میمونه

 

دانلود آهنگ رسم زمونه
حجم: 10.6 مگابایت
 

۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۰ ، ۱۳:۱۷
محسن حسینی
به احترام بزرگ‌ترها برپا


به احترام بزرگ‌ترها برپا

سالمندی به سال‌های نزدیک یا پیشی‌گرفته از میانگین طول عمر بشر اشاره دارد و بنابراین پایان چرخه? حیات انسان می‌باشد. افراد سالمند قابلیت‌های احیاشونده? محدودی دارند و بیش از دیگر بزرگسالان در معرض بیماری، سندرم‌ها و کسالت هستند.

احترام به سالمندان را رعایت کنیم

 

همه ما در خانواده خود سالمند داریم و باید به آنها احترام بگذاریم اگر دوست دارید بدانید اسلام چه نظری دارد پس بخوانید .

از اثرات احترام به سالمندان دوستی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است چه افتخاری بالاتر از این که فردی لیاقت دوستی با پیامبر را داشته باشد احترام گذاشتن به سالمندان حتی در خیابان وقتی عبور از عرض آن برای آن‌ها دشوار است احترام به آن‌ها محسوب می‌شود . گرفتن بار سنگینشان کمک کردن برای سوار شدن یا پیاده شدن همه و همه احترام به آن‌هاست و باعث ایجاد احساس همدلی در مردم می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۰ ، ۰۱:۲۹
محسن حسینی


خدا همین جاست؛ نیازی به سفر نیست
خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند…
خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کند
خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد
خدا در جمله ی “عجب شانسی آوردم” است
خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۰ ، ۱۳:۰۳
محسن حسینی


دانلود مداحی بسیارزیبای(خدایی خدا غریبه)

 



دریافت
حجم: 4.53 مگابایت
توضیحات:مداحی بسیارزیبای(خدایی خدا غریبه)
 

 

 

 

 

 

۸۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۰ ، ۱۲:۰۶
محسن حسینی

 

محمد(ص) زیباترین نام عالم

خداوند متعال در قرآن کریم با زیباترین عبارات و کامل‌ترین ‌بیانات، آن حضرت را معرفی نموده و با عالی‌ترین صفات ستوده است.

درسوره مبارکه قلم آیه 4 می‌فرماید: «انک لعلی خلق عظیم»  ای پیامبرتو بر اخلاقی عظیم استوار هستی.

نیز سوره مبارکه فتح آیه 29 می‌فرماید: «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم. »  محمد(ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سر سخت و در میان خود مهربانند

چند نکته

 امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اکرم(ص)فرمود: «ای محمد! قبل از این که آسمانها، زمین، عرش و دریا راخلق کنم. نور تو و علی را آفریدم...».

کلبی، از نسب شناسان بزرگ عرب می‌گوید: امام صادق(ع) از من‌پرسید: در قرآن چند نام از نام‌های پیامبر خاتم(ص) ذکر شده است؟ گفتم: دو یا سه نام.

امام صادق(ع) فرمود: ده نام از نام‌های پیامبر اکرم در قرآن آمده است: محمد، احمد، عبدالله، طه، یس، نون، مزمل، مدثر، رسول و ذکر

سپس آن حضرت برای هر اسمی آیه‌ای تلاوت فرمود و فرمود

 

«ذکر» یکی از نام‌های محمد(ص) است و ما (اهل‌بیت) «اهل ذکر»هستیم. کلبی! هر چه می‌خواهی از ما سؤال کن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۰ ، ۰۱:۲۹
محسن حسینی

 

آهنگری که آهن گداخته هم دست اورا نمى سوزاند

 

 

در کتاب مدهش ابن جوزى مى نویسد، مردى از پرهیزگاران وارد مصر شد. آهنگرى را دید که آهن گداخته را با دست از کوره بیرون مى آورد و حرارت آن به دست او هیچ تاءثیرى ندارد. با خود گفت این شخص یکى از بزرگان و اوتاد است . پیش رفت سلام کرده ، گفت تو را به حق آن خدائى که در دست تو این کرامت را جارى کرده ، دعائى درباره من بکن . آهنگر این حرف را که شنید شروع به گریستن نمود. گفت گمانى که درباره من کردى صحیح مى شود با این که انجام چنین کارى جز بدست بندگان صالح خدا نیست ؟! پاسخ داد صحیح است ولى از دست من هم سببى دارد. آن مرد اصرار ورزید تا از علت امر مطلع شود.
آهنگر گفت روزى بر در همین دکان مشغول کار بودم زنى بسیار زیبا و خوش اندام که کمتر مانند او دیده بودم جلو آمده اظهار فقر و تنگدستى شدیدى کرد. من دل به رخسار او بستم و شیفته جمالش شده گفتم اگر راضى شوى کام از تو بگیرم هر چه احتیاج داشته باشى برمى آورم . با حالتى که حاکى از تاءثر فوق العاده بود گفت : از خدا بترس من اهل چنین کارى نیستم . گفتم در این صورت برخیز و دنبال کار خود برو. برخاسته رفت ، طولى نکشید دو مرتبه بازگشت گفت همانقدر بدان ، تنگدستى طاقت فرسا مرا وادار کرد به خواسته تو پاسخ دهم . من دکان را بسته به خانه او رفتم . وقتى وارد اطاق شدیم در راه قفل کردم پرسید چرا قفل مى کنى اینجا کسى نیست ؟ گفتم مى ترسم یک نفر اطلاع پیدا کند و باعث رسوائى شود. در این هنگام چون برگ بید به لرزه افتاد، قطرات اشک چون ژاله از دیده مى بارید گفت پس چرا از خدا نمى ترسى ؟ پرسیدم تو از چه مى ترسى که این قدر به لرزه افتادى .
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۰۰ ، ۰۹:۱۷
محسن حسینی

دیدار دانشجوی مشروب خور با آیت الله بهجت (ره)

 

دانشجو بود…دنبال عشق و حال،خیلی مقید نبود،یعنی اهل خیلی کارها هم بود،تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی….

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۷:۰۸
محسن حسینی